گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

ز شهر تن نکنی دل به ملک جان نرسی

بر این جهان ننهی پا بر آن جهان نرسی

حضیض نفس زمین و آسمان ست ذروه عشق

تو پای بست زمینی به آسمان نرسی

دو روزه حبس قفس سهل باشد ای بلبل

ازان بترس که دیگر به بوستان نرسی

زبان عشق چه داند فقیه شهر این حرف

مگوی تا به حریفان هم زبان نرسی

صدای بانگ جرس می رسد ولی از دور

به ره مخسب مبادا به کاروان نرسی

نشان عشق چه پرسی ز هر نشان بگسل

که تا اسیر نشانی به بی نشان نرسی

حجاب سر حقیقت همین تویی جامی

گمان مبر که ازین بگذری به آن نرسی