من آواره را گر دل به جای خویشتن بودی
کجا زین گونه رسوا گشته هر انجمن بودی
نهادی بر گلوی صید تیغ و من به صد حسرت
همی مردم چه بودی گر به جای صید من بودی
مرا شد کوه غم جان وز غمت جان می کنم اکنون
به ملک عشق بایستی که نامم کوهکن بودی
ز خاموشی برآمد جان و در دل صد سخن پنهان
چه بودی گر مرا پیشت مجال یک سخن بودی
اگر بوی تو بگذشتی به گورستان مشتاقان
ز شوق آن چو لاله چاکهاشان در کفن بودی
گرم بر دل نبودی داغها از لاله رخساری
مرا چون دیگران هم ذوق گلگشت چمن بودی
ز صبر و هوش و عقل و دین سپاه انگیختی جامی
اگر نه عشق خونریز تو شاه صف شکن بودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.