ای کزان آرام جانها مانده تنها زنده ای
زندگی باشد وبال جان تو تا زنده ای
یار قتل عاشقان امروز با فردا فکند
شاد زی ای آنکه بر امید فردا زنده ای
گر نیی ای زاهد از عشق جوانی زنده دل
در حقیقت مرده ای و آشکارا زنده ای
ما تن خاکی تو روح پاکی ای جان و جهان
گرچه ما مردیم دور از تو تو بی ما زنده ای
وصل و هجر آمد حیات و مرگ ای دل شکر کن
گر من اینجا مرده ام باری تو آنجا زنده ای
یار گوید هر زمان خواهم همین دم کشتنت
غم مخور ای دل تو خود بهر همین ها زنده ای
نیم مرده بر درت عمری ست در جان کندنم
کس نمی پرسد که جامی مرده ای یا زنده ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.