ای جاودان به صورت اعیان برآمده
گاهی نموده ظاهر و گه مظهر آمده
از روی ذات طاهر و مظهر یکی ست لیک
در حکم عقل این دگر آن دیگر آمده
بی صورت است عشق ولی عشق صورتش
غالب شده به کسوت صورت درآمده
معروف عارفان ست به هر صورتی که هست
در چشم منکران چه غم از منکر آمده
در موطن ظهور و بطون نیست غیر او
هر چند کز ظهور و بطون برتر آمده
گاهش کشیده جاذبه عاشقی عنان
با داغ عاشقان بلاپرور آمده
گاهش گرفته جلوه معشوقی آستین
بر شکل دلبران پری پیکر آمده
یکجا نشسته بر سر صدر جلال و جاه
وز جمله سروران جهان بر سر آمده
یکجا فکنده خرقه فقر و فنا به دوش
محتاج وار حلقه زنان بر در آمده
هر جا پی نظاره ستاده ست منتظر
منظور هم خود است که بر منظر آمده
بنموده روی بهر تماشای عاشقان
وانگه گشاده چشم و تماشاگر آمده
همراه وحی گشته و روح القدس شده
پیغام خود رسانده و پیغمبر آمده
بحری ست متفق که ز اوصالف مختلف
باران و قطره و صدف و گوهر آمده
بیرون ز عشق و عاشق و معشوق هیچ نیست
این هر دو اسم مشتق و آن مصدر آمده
مشتق چو نیک درنگری عین مصدر است
کاندر صفات ظاهر خود مضمر آمده
نشکفته است جز گل وحدت به باغ عشق
هر چند گاهی اصفر و گه احمر آمده
جامی ندید رنگی ازان گل عجب مدار
کز غم کبود جامه چو نیلوفر آمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفاهیم عشق و وجود خداوند میپردازد. شاعر به وحدت و یکی بودن ذات خداوند و مظاهر او اشاره میکند و میگوید عشق در حقیقت بیصورت است، اما در دنیا به شکلهای مختلف ظهور پیدا میکند. در نگاه عارفان، هر صورتی که عشق به خود میگیرد، مقدس است در حالی که منکران نمیتوانند آن را درک کنند.
شاعر خاطرنشان میکند که در هر جایی فقط خداوند وجود دارد و هر جلوهای از او در حقیقت تجلی همیشگی عشق است. او همچنین از شوق و انتظار عاشقان برای دیدن معشوق سخن میگوید و بیان میکند که در عالم وحدت، هیچ چیز جز عشق و عاشق وجود ندارد و همه چیز در عین تنوع، ریشه در یک حقیقت واحد دارد.
در پایان، شاعر به گل وحدت در باغ عشق اشاره میکند و میگوید که رنگها و اشکال مختلف همه در این حقیقت واحد ریشه دارند.此 בישראל.
هوش مصنوعی: تو ای نماد جاودان که گاهی به صورت عینی ظاهر میشوی و گهگاه خود را به نمایش میگذاری.
هوش مصنوعی: هرچند که ذات پاک و مظهر حقیقی یکی هستند، اما از نظر عقل و در حکم آن، این دو را متفاوت و جدا از هم میدانند.
هوش مصنوعی: عشق ذاتاً بیچهره و نامشخص است، اما به شکلی که نشان میدهد، غالب شده و در قالب ظاهری در آمده است.
هوش مصنوعی: عارفان به هر شکلی که باشند مشهور و شناخته شدهاند، اما برای آنهایی که انکار میکنند، اهمیتی ندارد که چه بر من گذشته است.
هوش مصنوعی: در محل ظهور و پنهان، جز او هیچکس وجود ندارد، هرچند که از ظهور و پنهان بالاتر آمده است.
هوش مصنوعی: گاه برای عاشقان، کشش و جذابیت عشق به قدری شدید است که آنها را به سمت خود میکشد، حتی اگر این عشق با درد و رنج همراه باشد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات معشوق با زیباییهایش جلوهگری میکند و آستینهایش را به آرامی بر روی چهره دلبران پریچهره میزند.
هوش مصنوعی: در یک مکان، فردی با مقام و عظمت بالا نشسته است و از میان تمامی بزرگان جهان، برتری و سربلندی یافته است.
هوش مصنوعی: شخصی با حالتی نیازمند و درویشوار، لباس ساده و کهنهای به دوش دارد و در حالی که حلقهای در دست دارد، در کنار در منتظر است.
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه میکنی، در واقع در انتظار چیزی هستی و خود آن چیز هم به خاطر تو در آنجا حضور دارد.
هوش مصنوعی: به نمایش گذاشتن چهرهاش برای دیدن عاشقان، و سپس چشمش را گشود و تماشاگران آمدند.
هوش مصنوعی: پیام خداوند با روح مقدس همراه شده و پیامبر برای انتقال آن آمده است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که دریا یک منبع مشترک است که از آن مواد و پدیدههای مختلفی مانند باران، قطره، صدف و گوهر به وجود میآید. همه اینها به نوعی از یک اصل و منبع واحد نشأت گرفتهاند، هرچند که هر یک ویژگیهای خاص خود را دارند.
هوش مصنوعی: بیرون از عشق و روابط عاشق و معشوق، هیچ چیز دیگری وجود ندارد. این دو واژه تنها نامهایی هستند که از یک منبع اصلی گرفته شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر به دقت به مشتق بنگری، متوجه میشوی که در واقع همان معنای منبع خود را دارد، زیرا در ویژگیهای ظاهریاش، معنا و مفهوم اصلی آن نهفته است.
هوش مصنوعی: در باغ عشق، تنها گل وحدت به بار نشسته است و هر از گاهی رنگهای مختلفی به خود میگیرد، گاهی زرد و گاهی قرمز.
هوش مصنوعی: هیچ کس رنگی از آن گل شگفتانگیز ندیده است، پس جای تعجب نیست اگر کسی به خاطر غم خود، همچون نیلوفر، لباس کبود بر تن کرده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لله درک ای ز جهان بر سر آمده
ذات تو از مکان خرد برتر آمده
شخص مطهر تو نهالی است در کجا؟
در بوستان ملک و معالی بر آمده
سلطان یک سواره که خورشید نام اوست
[...]
ای همچو ماه پیشرو لشکر آمده
وی از تو آفتاب امیدم بر آمده
گریان و مستمند و پریشان برون شده
خندان و شادمانه به آیین در آمده
خورشید بر تو ز اول بسیار سرزده
[...]
چون سنبلت که دید سیاهی سرآمده
وانگه کمینه خادم او عنبر آمده
چشمت بساحری شده در شهر روشناس
زلفت بدلبری ز جهان بر سر آمده
ساقی حدیث لعل لبت رانده بر زبان
[...]
هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده
دل ز انتظار خون شده تا دیگر آمده
از دست و ساعد تو مرا نیغ آبدار
از آب زندگی به گلو خوشتر آمده
خضر خطت ندیده مثال لبت در آب
[...]
ای دل کدام قوم بملکی در آمده
کان قوم را همیشه نتیجه سر آمده
گه مرده گاه زنده شده هر یکی ازان
هر دم چو اهل سحر برنگی بر آمده
فردی ازان میان کم و فردی زیاد نه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.