طره شبرنگ و جعد مشکسای خویش بین
در خم هر موی صد دل مبتلای خویش بین
بر لب بام آ شبی هر سو چو من افتاده ای
سر نهاده زیر دیوار سرای خویش بین
برنشان پای تو رخ سوده ام شب تا سحر
از رخم اینک نشان بر خاک پای خویش بین
ز آرزوی یک نظر می میرم ای سلطان حسن
سرکشی از سر بنه سوی گدای خویش بین
برگ گل دیدن ز جیب غنچه گر داری هوس
دامن پیراهن از چاک قبای خویش بین
چند می پرسی کزین گونه چرا بیدل شدی
آینه بردار و شکل دلربای خویش بین
می روی تند و چو جامی صد گرفتار از قفا
آخر ای بی رحم یک بار از قفای خویش بین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آینه بردار و حسن جان فزای خویش بین
انتخاب نسخهٔ صنع خدای خویش بین
در خرامش بر قفا چشم افکن ای زنجیر مو
یک جهان مجنون کشان اندر قفای خویش بین
ای که برافتادگان چون باد میرانی سمند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.