ای دیده بشنو گفت من نظاره آن رو مکن
من خو به هجران کرده ام دیگر مرا بدخو مکن
ای کز پی نظاره ره بر کوی آن مه می کنی
یا ترک دین و دل بگو یا خود گذر زانسو مکن
رویش ببین ای باغبان شرمی بدار از روی خود
پیش چنان رو بیش ازین وصف گل خودرو مکن
ای بسته دل در نیکوان با طعن دشمن شاد زی
روی نکو می بایدت اندیشه از بدگو مکن
هم یاد او می سوزدم هم گفتن غیری ازو
رحمی نما ای همنشین چندین حدیث او مکن
ایمن نمی بینم دلی از چشم سحرانگیز تو
چندین فسون دلبری تعلیم آن جادو مکن
جامی به جان آمد سگش از ناله و فریاد تو
شبهای تنهایی دگر جا بر سر آن کو مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پارسای کعبه رو عزم سر آن کو مکن
راه ریا گم میکنی در قبلهٔ ما رو مکن
رسم به تانست ای پری دین کاهی و ایمان بری
اما تو قدسی جوهری با این صفتها خو مکن
یارب چو من هر بیخبر کز فرقتت دارد خطر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.