دهی شراب که بر نغمه رباب خورم
چو من خراب ربابم چرا شراب خورم
دهم به تشنه لبان کاسه شراب و دهان
کنم ز گوش و می از کاسه رباب خورم
سفال دردی مستان عشق ازان می به
که از خم فلک و جام آفتاب خورم
مرا چه حاجت بزم کسان چنین که مدام
ز خون دیده شراب و ز دل کباب خورم
ز وعده تو چه حاصل که تشنگی نبرد
به جای آب فریبی که از سراب خورم
مگو که می برهاند تو را ز تلخی هجر
که بی لب تو نه می بلکه زهر ناب خورم
ز بس که تشنه لبم بی لب تو چون جامی
شراب را چو به دستم فتد چو آب خورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا که دل نگذارد که بیتو آب خورم
مراد چیست که در وقت گل شراب خورم
بطالعی گه ندارم چه آرزوست مرا
که روز وصل می از جام آفتاب خورم
باین هوس که تو داری هوای صحبت من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.