گنجور

 
جامی

از خزان برگ رزان ریزان شد ای گل چهره خیز

یاد کن از برگ ریز عمر و می در جام ریز

شد زرافشان فرش مینارنگ می سازد سپهر

ز ابر پرویزن که گردد بر سر زر سیم بیز

باغ شد بی برگ و اکنون هم خوش آهنگان باغ

می کنند آهنگ لیک از باغ آهنگ گریز

سبزه موقوف بهار آمد به زیر گل بلی

خفتگان باغ دارند انتظار رستخیز

هر گل راحت که گلبن داد مستان را به دست

می نهد در راهشان امروز صد خار ستیز

سرو ماند آزاد ز آسیبی که گل‌ها را رسید

باد عمر سروران گو رو به باد این ریز و بیز

زود خواهد بود کآرد خار بهر اهل راز

همچو جامی صد گل معنی برون از طبع تیز