گر کار دل عاشق با کافر چین افتد
به زانکه به بدخویی بی رحم چنین افتد
جایی که بود تابان خورشید مکن جولان
حیف است کزان بالا سایه به زمین افتد
عشق تو به مهر و کین هر چند زند قرعه
مشکل که به نام من جز قرعه کین افتد
هر جا که جعد برقی از آتش عشق تو
صد دلشده را شعله در خرمن دین افتد
محراب حضور آمد ما را خم ابرویت
در وی ز خطای ما مپسند که چین افتد
هر لحظه زنم آهی باشد که بدین ناوک
سیاره ادبارم از چرخ برین افتد
جامی چو سخن راند از لعل گهربارت
در دامنش از دیده درهای ثمین افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.