مهر جمالش از دل دیوانه کی شود
سودای شمع از سر پروانه کی شود
این دل که رخنه شد از غم نه جای اوست
شبها ز سدره ساکن ویرانه کی شود
شد سوی گشت آن مه و من بر سر رهش
در انتظار تا طرف خانه کی شود
آنجا که می به یاد لب او کنند نوش
بی های و هوی و نعره مستانه کی شود
در باده گر نه چاشنیی باشد از لبش
پیمان زهد در سر پیمانه کی شود
دل را خیال می نکشد جز به خال او
او مرغ زیرک است به هر دانه کی شود
جامی اگر شمایل لیلی نبیندش
مجنون صفت به عاشقی افسانه کی شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.