گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

چو لب به کوزه نهی کوزه نبات شود

ز کوزه قطره چکد چشمه حیات شود

ز رشک آنکه چرا کوزه لب نهد به لبت

مرا دو دیده ز نم دجله و فرات شود

ازان زلال بقا کآب نیم خورده توست

چو خضر هر که خورد ایمن از ممات شود

مریض عشق تو چون مایل شفا گردد

اسیر قید تو کی طالب نجات شود

ز کعبه بود نشانی دلم چه دانستم

که بهر چون تو بتی دیر سومنات شود

نهاد رخ به عدم دل چو تخم مهر تو کشت

چو آن حریف که ناگه ز کشت مات شود

نهاده چشم به راه تو منتظر جامی

که بگذری به سر او و خاک پات شود