نازنینا ز نیاز شبم آگاه تویی
واقف آه و دم سرد سحرگاه تویی
ماه را این همه آیین شب افروزی چیست
گر نه بنموده رخ از آینه ماه تویی
بود دلخواه مصور که کشد نقش ملک
نقش انگیخته بر موجب دلخواه تویی
برشکن انجمن انجم و مه را کامروز
آفتاب فلک منزلت و جاه تویی
با تو در ملک ملاحت نسزد شاه دگر
خوش بران رخش که هر جا که روی شاه تویی
در ره عشق به جز محنت و غم نیست ولی
چه غم از محنت راه است چو همراه تویی
حاجت قبله صورت نبود جامی را
قبله حاجتش المنة لله تویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.