گنجور

 
 
 
عطار

مرگ است خلاص عالم فانی را

درهم چه کشی ز مرگ پیشانی را

گر مزبلهٔ تن تو را مرگ رسید

با مرگ چکار جان تو با جانی را

نجم‌الدین رازی

یا رب تو مرین سایهٔ یزدانی را

بگذار بدین جهان جهانبانی را

اندر کنف عاطفت خویشش دار

این حامی بیضهٔ مسلمانی را

مولانا

ای داده بنان گوهر ایمانی را

داده بجوی قلب یکی کانی را

نمرود چو دل را به خلیلی نسپرد

بسپرد به پشه، لاجرم جانی را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه