گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

زهی روی تو خار گل نهاده

قد تو کو شمال سرو داده

مهت چون آفتاب افتاده در پای

بسر چون سایه پیشت ایستاده

ز بهر عشوه ما وعده تو

دری ز امروز بر فردا گشاده

ز اشگ چشم من خیزد تف دل

کسی دید آتشی از آب زاده؟

ز شرم روی چون ماهت مه چرخ

شود هر مه دو شب از خود پیاده

بپیش روی خوبت چیست خورشید

چراغی در ره بادی نهاده

 
sunny dark_mode