چون روی تو ماه سمانباشد
چون زلطف تو مشک ختانباشد
فاجابه رحمه الله
چون دلبر من بیوفا نباشد
کش هیچ غم کار ما نباشد
اندر دل او جز ستم نیاید
وندر سر او جز جفا نباشد
د رسایه آن آفتاب رخشان
یک ذره دلم بی هوا نباشد
آنرا که زدست افعی دوزلفش
بهتر زلبش مومیا نباشد
یک بوسه بجانی قرار دادیم
آه ار لب اورا رضا نباشد
گفتم که چرا دل همی بری گفت
در مذهب عاشق چرا نباشد
ایدل تو همه برگ عیش سازی
زان کار تو جز بینوا نباشد
جان میدهی آنرا من ندانم
کو باشد یار تو یا نباشد
عاشق شده تن فرا بلا ده
کاین عشق بتان بی بلا نباشد
ایدوست روا داری اینکه هرگز
یک حاجتم از تو روا نباشد
صد وعده که دادی یکی وفا کن
یا با رخ نیکو وفا نباشد
بر زلف تو رشک آیدم از انروی
کز روی تو یکدم جدا نباشد
خواهی که نباشدبشهر فتنه
آن روی نهان دار تا نباشد
خنده مزن ایجان زگریه من
کاین لایق آنخوش لقا نباشد
ا زخنده شنیدی که دل بمیرد
زانست که گل را بقا نباشد
بیگانه مشو چون دلست و جانست
بیگانه چنین آشنا نباشد
یک بوسه بده خونبهایم آْخر
هر چند مرا خونبها نباشد
جز جور مکن گر کنی که انصاف
در سنت خوبان روا نباشد
گفتی که مخورغم که من ترایم
این دولت دانم مرا نباشد
روی تو تمنای مقبلانست
شایسته چون من گدا نباشد
وصل تو چو شعر رشید دینست
کو محرم هر ناسزا نباشد
رادی که بجز بهر خدمت او
گردون خمیده دوتا نباشد
بحری که نکوتر زگفته او
الا سخن انبیا نباشد
چون خط شریفش نگار نبود
چون طبع لطیفش هوا نباشد
چون رای وی از روشنی و رفعت
خورشید بوسط السما نیاشد
زان داد سخن میدهد که در شعر
قادر تر ازو پادشا نباشد
وقتی که کند عقل حل اشکال
جز رای ویش مقتدا نباشد
ای آنکه ببالای مدحت تو
از کسوه دانش قبا نباشد
چون لفظ تو آب حیات نبود
چون خلق تو باد صبا نباشد
چون تو یدبیضا نمائی از کلک
ناموس کلیم و عصا نباشد
از روی شرف جز زخاکپایت
در چشم خرد توتیا نباشد
بی سایه کلک تو نیست علمی
چون گنج که بی اژدها نباشد
گر گویم بحری محال نبود
ور گویم ابری خطا نباشد
کاین چون تو بوقت سخن نبارد
وان چون تو بگاه سخا نباشد
جز شعر تو خواندن حلال نبود
جز مدح تو گفتن روا نباشد
نزدیک من آن یک قصیده تو
ملکی است که آنرا فنا نباشد
جاوید بماناد صیت فضلت
دردست من الادعا نباشد
آری بعا اقتصار باید
چون قوت مدح و ثنا نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با زبان بسیار زیبا و شاعرانه از عشق و محبوب خود صحبت میکند. او ویژگیهای جذاب و شگفتانگیز محبوبش را توصیف میکند و ابراز میدارد که در غیاب او، هیچ چیز برایش معنا ندارد. احساساتی همچون وفا، درد جدایی و longing در این اشعار کاملاً مشهود است. شاعر به طور خاص به زیبایی و جذابیت محبوبش اشاره میکند و میگوید که بدون عشق او، دل او همیشه نگران و غمگین است. همچنین تکرار مضامین وفاداری، عدالت، و انتظار برای پاسخ به عشق، بیشتر بر احساسات عمیق او تاکید دارد. در نهایت، این شعر نشاندهندهی تجربه انسانی عشق و نیاز به ارتباط عمیق با دیگری است.
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهات را مینگرم، مانند ماه زیباست و از خوبیها و مهربانیهای تو، بوی خوش مانند مشک به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی معشوق من وفادار نیست، دیگر هیچ نگرانی برای ما وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در درون او جز ستم و ظلم وجود ندارد و در ذهن او نیز جز بدی و بیرحمی حاکم نیست.
هوش مصنوعی: در پرتو آن آفتاب درخشان، یک ذره دل من بیسبب نیست.
هوش مصنوعی: کسی که زهر افعی را چشیده، لبانش بهتر از موم نیست.
هوش مصنوعی: ما بر روی یک بوسه به جانمان قرار گذاشتیم، اما اگر لب آن معشوق راضی نباشد، آه! چقدر غمانگیز است.
هوش مصنوعی: گفتم چرا دل میسپاری، او گفت در راه عشق چه جایی برای تردید وجود دارد؟
هوش مصنوعی: ای دل، تو همه شادیها و خوشیها را به وجود میآوری، و به خاطر تو جز بیچارگی و بدبختی برای دیگران باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: تو جان خود را فدای کسی میکنی که نمیدانم او کیست، آیا محبوب تو هست یا نیست.
هوش مصنوعی: عاشق شدهام، پس باید در سختیها صبر کنم؛ چون عشق به زیباییها بدون چالش معنا ندارد.
هوش مصنوعی: ای دوست، آیا برای تو جایز است که هیچگاه یکی از خواستههایم برآورده نشود؟
هوش مصنوعی: صدها بار قول دادهای، حالا یکی از آنها را به حقیقت تبدیل کن؛ وگرنه با چهره زیبا و دلنشینت، وعدهها هیچ ارزشی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: از زیبایی زلف تو حسادت میکنم، چون نمیتوانم لحظهای از چهرهات دور باشم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در شهری فتنهای وجود نداشته باشد، راز و روی نهان را پنهان نگهدار تا مشکلی پیش نیاید.
هوش مصنوعی: ای جان! به من خنده نکن، چون گریهام سزاوار آن دیدار خوش نیست.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که دلیل مرگ دل، این است که هیچ چیز زیبایی از جمله گل، دوام و ماندگاری ندارد.
هوش مصنوعی: به بیگانه تبدیل نشو، زیرا دل و جان مانند هم هستند و بیگانهای در چنین نزدیکی نمیتواند آشنا باشد.
هوش مصنوعی: به من یک بوسه بده تا بتوانم این احساس را که به آن نیاز دارم، جبران کنم. حتی اگر برای من هیچ چیز ارزشمند نباشد.
هوش مصنوعی: اگر ظلم نکنید، انصاف را رعایت کنید؛ زیرا در رفتار نیکوکاران جایی برای بیانصافی نیست.
هوش مصنوعی: تو گفتی که نگران نباش و به من اعتماد کن، اما من میدانم که این موفقیت و نعمتها به من تعلق ندارد.
هوش مصنوعی: زیبایی چهره تو آرزوی دلباختگان است و کسی چون من که گدا و حقیر است، لیاقت آن را ندارد.
هوش مصنوعی: وصل تو مانند شعر زیبای دین است که تنها برای کسانی که در کارهای زشت و ناشایست نیستند، قابل فهم و درک است.
هوش مصنوعی: کسی که جز برای خدمت به او، هیچ چیزی در دنیا اهمیت ندارد و هیچ چیزی نمیتواند دو بال آسمان را خم کند.
هوش مصنوعی: اگر سخنی بهتر از سخنان پیامبران وجود داشته باشد، آن سخن به اندازه دریای پاک و زلال نیست.
هوش مصنوعی: زیبایی نوشتههایش به گونهای است که نمیتوان آن را به سادگی توصیف کرد و لطافت ذاتیاش باعث میشود که هیچ حس و حال دیگری وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی نظر او از روشنایی و بلندی خورشید در وسط آسمان غافل شد.
هوش مصنوعی: او از قدرتی سخن میگوید که در شعر هیچکس، حتی پادشاه، توانایی بیشتری از او ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی که عقل نتواند مسئلهای را حل کند، جز نظر پیشوای او، راهحل دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در ستایش تو لباس دانش بر تن کسی نرسته است.
هوش مصنوعی: چون سخنت جانبخش نیست، مانند آب حیات نمیتواند باشد؛ و چون وجودت همچون نسیم لطیف صبا نیست، نمیتواند دلها را شاد کند.
هوش مصنوعی: وقتی تو نمایشدهنده قدرت و زیبایی هستی، دیگر نیازی به معجزات و نشانههای بزرگ نیست.
هوش مصنوعی: از زیباییهای وجود تو جز خاک پای تو چیز دیگری در دیدگاه خردمندانهام وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بدون وجود سایهات، هیچ دانشی به ارزش گنج وجود ندارد، چون گنجی که بدون اژدها باشد، معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر بگویم دریا وجود دارد، چیزی غیرممکن نیست و اگر بگویم ابر هم وجود دارد، اشتباه نخواهد بود.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی مانند تو در زمان صحبت کردن به دل مینشیند و توجه دیگران را جلب میکند، و کسی دیگر نمیتواند در زمان بخشش و generosity مانند تو باشد. در واقع، تأکید دارد بر ویژگیهای مثبت و منحصر به فرد تو در ارتباط با دیگران.
هوش مصنوعی: جز شعر تو چیزی دیگر جایز نیست، و گفتن مدح تو نیز جایز نیست.
هوش مصنوعی: نزدیک به من، آن یک شعر تو مانند یک ملک و زمین است که هرگز از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: نام نیک تو همیشه در دلها باقی خواهد ماند و من ادعایی دربارهی فضلت ندارم.
هوش مصنوعی: اگر نتوانیم به خوبی از کسی تعریف و تمجید کنیم، باید در صحبتهایمان مختصر و کوتاه باشیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون دلبر من بیوفا نباشد
کش هیچ غم کار ما نباشد
اندر دل او جز ستم نیاید
وندر سر او جز جفا نباشد
د رسایه آن آفتاب رخشان
[...]
آن عهد و وفای ما کجا شد
از هر دو دلت چرا جدا شد
دی عادت تو همه وفا بود
امروز چرا همه جفا شد
بر لشکر حسن، پادشاهی
[...]
چون آینه هر کجا که باشد
جنسی به دروغ بر تراشد
ای کز تو همه جفا وفا شد
آن عهد و وفای تو کجا شد
با روی تو سور شد عزاها
بی روی تو سورها عزا شد
شد بیقدمت سرا خرابه
[...]
چون حاجت دوستی روا شد
هر چیز که جز غرض، وفا شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.