چشم بینایی بده تا روی جانان بنگرم
پایمردی ده مرا تا راه عشقش بسپرم
من چو گشتم در جهان سرگشته اندر کوی تو
یک نظر در حال من کن آخر از روی کرم
ای صبا سوی من آور یک نسیم از کوی دوست
کز سر کویش نسیمی را به صد جان می خرم
دست گیرم زین غم و اندوه و تنهایی چو من
شب همه شب در غمت بر آستان باشد سرم
جان فدای خاک پایت می کنم از روی شوق
دولت وصلت اگر روزی درآید از درم
در بیابان امیدش روی دل دارم ولی
چون منی را از چه رو این راه باشد در حرم
گر نباشد در حرم بارم مرا باری مدام
بر در امیدواری همچو حلقه بر درم
چون مرا از دولت وصلت جدا دارد رقیب
لاجرم از هجر او صد جامه بر تن بر درم
در جهان حالی به ناکامی به مانند شتر
خار زجری می خورم تا بار شوقی میبرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معدن شادیست این معدن جود و کرم
قبلهٔ ما روی یار قبلهٔ هر کس حرم
مهتر شاهان گیتی را همیشه کهترم
گر بخدمت نامدم معذور دارد مهترم
من بدیوان و سرای پادشاه دیگرم
گرچه نگذارد که یک روز از در او بگذرم
هر دو درگه را یکی بینم همی چون بنگرم
[...]
ظاهر شده است اینجا معدن جود و کرم
قبلۀ ما روی دوست قبلۀ هر کس حرم
گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی
ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم
بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی
خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم
منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی
[...]
هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون میبرم
عالمی از عالم وحدت به کف میآورم
تخت و خاتم نی و کوس رب هبلی میزنم
طور آتش نی و در اوج انا الله میپرم
هرچه نقش نفس میبینم به دریا میدهم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.