گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

به دوران وصالت غم ندارم

به ریش هجر تو مرهم ندارم

مسلمانان به درد روز هجران

گرفتارم ولی همدم ندارم

که گوید حال زارم با تو هم باد

که در عالم جز او محرم ندارم

چنان مستغرق دریای عشقم

که من پروای خود یک دم ندارم

نه آن سودا که بود اندر سر ما

به جان تو که آن هم کم ندارم

به دستم گر فتد خاکی ز کویت

به دل یادی ز جام جم ندارم

به عشقش گر جهان بر من سرآید

ندانی که غمی زان هم ندارم