نگاری چابک و دلبند دارم
دل و جان در غمش در بند دارم
به امّید وصال آن گل اندام
دل بیچاره را خرسند دارم
دو دیده بر سر راه وصالت
بگو ای نور دیده چند دارم
ز رخسار و لب عاشق فریبت
به درد دل دوا گل قند دارم
به رخسار چو آتش چشم بد را
دل و جان و جهان اسفند دارم
به مرغ دل بگفتم رو هوا گیر
بگفت از زلف او پابند دارم
دلم پرخون هجرانست باری
جفا بر جان از آن دلبند دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و آرزو برای وصال معشوق است. شاعر از دلبند خود میگوید و ابراز میکند که دل و جانش در غمش در بند است. او با امید به وصال معشوق، دلش را خرسند و نگاهش را به راه وصال او دوخته است. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره کرده و از درد ناشی از جدایی و هجرانش سخن میگوید. در کل، شعر احساس عمیق و درد ناشی از عشق و دوری را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من دختر زیبایی دارم که بسیار پرانرژی و دوستداشتنی است. دل و جانم به خاطر غمهای او در زنجیر هستند.
هوش مصنوعی: به امید اینکه به آن محبوب زیبا برسم، دل بیچارهام را خوشحال نگه داشتهام.
هوش مصنوعی: دو چشمانم منتظر رسیدن به تو هستند؛ بگو ای نور چشمانم، چند امید و آرزو برای من باقی مانده است؟
هوش مصنوعی: از چهره و لب عاشق، تو مرا فریب دادی و اکنون برای درد دلهایم دارویی شیرین مانند قند دارم.
هوش مصنوعی: چهرهات مانند آتش است و من با دل و جان و تمام وجودم از چشم های بد دوری میجستم.
هوش مصنوعی: به پرندهی دل گفتم که برو و در آسمان پرواز کن، اما او گفت که به خاطر زلف معشوقم به زمین بسته شدهام و نمیتوانم بروم.
هوش مصنوعی: دلم از دوری و جدایی پر از درد و غم است و به خاطر عشق و محبت به آن معشوق، این رنج را تحمل میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.