مرا عشقت نه امروزست در دل
که مهرت را سرشتستند با گل
تو نیز ای بی وفا نامهربان یار
مباش آخر ز حال بنده غافل
دل دیوانه گفتا ترک او کن
به ترک جان بگوید هیچ عاقل
مرا سهلست پیش دوست مردن
فراق روی جانانست مشکل
دلم در قید زلفت پای بندست
بگو جانا چه شاید کرد با دل
نگارینا تو می دانی ندارم
به عالم جز غم عشقت مداخل
منم غرقه میان موج هجران
چه داند حال من کس بر سواحل
شدم راضی که خوابش ببینم
که وصل او خیالی بود باطل
وصال دوست می خواهم به زاری
وگر نی از جهان ما را چه حاصل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عشق و فراق است. شاعر به یار خود اشاره میکند که عشق و محبتش تنها مختص امروز نیست و از دیرباز در دلش ریشه دوانده است. او از بیوفایی و نادیدهگرفتن حالش گلایه میکند و میگوید که دلش در قید زلف محبوب است و نمیتواند او را ترک کند. شاعر به درد ناشی از جدایی اقرار میکند و بیان میکند که کل زندگیاش تنها غم عشق محبوبش شده است. در نهایت، او آرزوی وصال و نزدیکی به محبوب را دارد و این وصال را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهد.
هوش مصنوعی: عشق تو در دل من مختص به امروز نیست، بلکه محبت تو را در روح من به اندازهی گل، جا دادهاند.
هوش مصنوعی: ای یار بی وفا، تو هم نامهربان نباش و از حال او که به تو دل بسته، غافل مشو.
هوش مصنوعی: دل دیوانه میگوید که باید او را رها کنی، اما اگر جان را رها کنی، هیچ فرد عاقلی چنین سخنی نمیگوید.
هوش مصنوعی: مردن در نزد دوست برای من آسان است، اما دوری و جدایی از چهره محبوبم بسیار سخت و دشوار است.
هوش مصنوعی: دل من به زلف تو گرفتار شده است، بگو ای محبوب، با این دل چه میتوان کرد؟
هوش مصنوعی: عزیزم، تو میدانی که جز غم عشق تو هیچ چیز دیگری در این دنیا ندارم.
هوش مصنوعی: من در میان امواج جدایی غرق شدهام، کسی حال من را نمیداند که در ساحل ایستاده است.
هوش مصنوعی: به خواب دیدن او برایم کافی است، حتی اگر حقیقت وصل او فقط یک خیال بیپایه باشد.
هوش مصنوعی: از ته دل میخواهم که به عشق و وصال دوست برسم، وگرنه زندگی در این جهان برای ما چه ارزشی دارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الا یا خیمگی! خیمه فروهل
که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل
تبیره زن بزد طبل نخستین
شتربانان همیبندند محمل
نماز شام نزدیکست و امشب
[...]
وگر نه کرده بودی چرخ مایل
بدین سان لختکی میل معدل
حرامم بیته بی آلاله و گل
حرامم بیته بی آواز بلبل
حرامم بی اگر بیته نشینم
کشم در پای گلبن ساغر مُل
به علم فلسفه چندین چه نازی
که باشد فلسفی دایم معطل
هزاران گونه مشکل بیش بینم
در آن زلفین مفتول مسلسل
ارکب حل شکل کل یوم
[...]
فلک در سایه پر حواصل
زمین را پر طوطی کرد حاصل
هوا بر سیرت ضحاک ظالم
گزید آئین نوشروان عادل
خزان را با بهار از لعب شطرنج
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.