گنجور

 
جهان ملک خاتون

ما زان توئیم بی تکلّف

در ما نگر از سر تلطّف

جانم به لب آمد از فراقت

در وصل چرا کنی توقّف

گر لعل لبت به خواب بینم

گویی که مکن درو تصرّف

بگذر ز جفا و با میان آی

تا چند نمایی این تصوّف

از شعبده بازیت چه حاصل

از حد بگذشت این تعنّف

بیگانه نه‌ایم با تو ما را

دیریست که هست این تعرّف

گر جان جهان تو راست درخور

ایثار تو اَست بی تکلّف

 
 
 
گلها برای اندروید