گنجور

 
جهان ملک خاتون

در جار چمن گلست بر بار

بی رنج رقیب و زحمت خار

در صبح نظر خوشست بر گل

خوش نیست ولیک بی رخ یار

معشوقه به خواب تا دم صبح

بلبل به چمن ز شوق بیدار

گل خنده زنان به صبح و بلبل

گرینده بر او چو ابر آذار

استاده به پات سوسن آزاد

در بندگیت دلا نگه دار

افتاده بنفشه بر سر خاک

در پای توأش ز خاک بردار

نرگس به چمن مدام مستست

از چشم خوش تو گشته خمّار

دستان همه روزه در گلستان

نام تو کند همیشه تکرار

هرکس به کسی برد پناهی

کس نیست مرا بجز جهاندار