گنجور

 
جهان ملک خاتون

در جار چمن گلست بر بار

بی رنج رقیب و زحمت خار

در صبح نظر خوشست بر گل

خوش نیست ولیک بی رخ یار

معشوقه به خواب تا دم صبح

بلبل به چمن ز شوق بیدار

گل خنده زنان به صبح و بلبل

گرینده بر او چو ابر آذار

استاده به پات سوسن آزاد

در بندگیت دلا نگه دار

افتاده بنفشه بر سر خاک

در پای توأش ز خاک بردار

نرگس به چمن مدام مستست

از چشم خوش تو گشته خمّار

دستان همه روزه در گلستان

نام تو کند همیشه تکرار

هرکس به کسی برد پناهی

کس نیست مرا بجز جهاندار

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
لبیبی

فدای آن قد و زلفش که گویی

فرو هشته است از شمشاد شمشار

آن طره مشکریز دلدار

کرده است مرا به غم گرفتار

انوری

گر بنده به خدمتت نیامد

زو منت بی شمار می‌دار

ور یک دو سه روز کرد تقصیر

در خدمت تو عبث مپندار

زیرا که تو کعبه جلالی

[...]

عطار

بردار صراحیی ز خمار

بربند به روی خرقه زنار

با دردکشان دردپیشه

بنشین و دمی مباش هشیار

یا پیش هوا به سجده درشو

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
ظهیری سمرقندی

بر هر ذره ای که در جهانست

منت دارد هزار خروار

بی دفتر ملک او زمانه

از پشت شکم کند چو طومار

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه