گنجور

 
جهان ملک خاتون

مرا با قامت آن سرو آزاد

مسلمانان ز جانم بس خوش افتاد

نهال قامتش سرو بلندست

که بیخ صبر برکندم ز بنیاد

خیالش از دو چشمم کی شود دور

که در سالی نیارد یک دمش یاد

ز غم گشتم مسلمانان چو مویی

نگویی از وصالت کی شدم شاد

ندارم خواب و خور در درد هجران

شبی از وصل خویشم رس به فریاد

تنم خاکی و باد عشق در سر

چه دارد آشنایی خاک با باد

دلم برد و تنم چون خاک ره کرد

هزارش آفرین بر جان و تن باد

درآمد آتش عشقت تنم سوخت

از آن رو خاک ما بر باد برداد

چو بگشود از سر زلفش گره باز

جهان از بوی زلفش گشت آزاد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

ز جور لشکر خرداد و مرداد

تواند داد ما را هیچ‌کس داد؟

محال است این طمع هیهات هیهات

کس دیدی که دادش داد خرداد

ز بهر آنکه تا در دامت آرد

[...]

باباطاهر

ز دست دیده و دل هر دو فریاد

که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز پولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
سوزنی سمرقندی

الغ عارض ز . . . ن گربه افتاد

جهانرا گنده گردانید از باد

چرا خاکش نپوشیدند بر روی

که باگه این کند گربه چو افتاد

گه گربه بعهد ارسلان خان

[...]

انوری

اگر عالم سراسر ظلم گیرد

نیابد هیچ مظلوم از فلک داد

همه ظلم از نجوم و از فلک دان

که لعنت بر نجوم و بر فلک باد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه