گر مرا به ماه رویت مهر باشد دور نیست
زآنکه کس را در جهان مانند تو منظور نیست
تا به کی صبرم ز وصل خویش فرمایی بگو
بیش از این صبرم ز روی خوب تو مقدور نیست
عاشقان روی تو هستند بسیاری ولیک
هیچ کس را حالتی چون حالت منصور نیست
در فراقت جان به لب آمد مرا در انتظار
گر بپرسد حال این بیچاره چندان دور نیست
تا به کی عذر آورد در دادن کام دلم
گر کند تقصیر یارم بعد از این معذور نیست
من به دوری گر گرفتارم بگو با این طبیب
رحمتش آخر چرا بر جان این رنجور نیست
من نیم تنها به عشق دوست مشهور جهان
در جهان آن کیست کاندر عشق او مشهور نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر بیان میکند که چهره زیبای محبوبش بسیار نزدیک است و هیچ کس مانند او در دنیا وجود ندارد. او از صبر کردن در انتظار وصال محبوب خسته شده و میخواهد بداند تا کی باید منتظر بماند. شاعر به عشق خود افتخار میکند و معتقد است که هیچ عاشق دیگری حالتی مانند او ندارد. او از درد و رنج جدایی شکایت کرده و از محبوبش میخواهد که به او توجه کند و نه تنها به خاطر عشقش، بلکه به خاطر دردهایش نیز به او رحم کند. و در نهایت، او خود را تنها در عشق محبوبش نمیداند و به شهرت عشق خود در جهان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر چهرهی زیبا و مهربانت در دور دستها باشد، نگران نباش زیرا هیچکس در این دنیا مانند تو را نمیتوان یافت.
هوش مصنوعی: تا کی باید به خاطر وصل محبوب صبر کنم؟ بگو که بیشتر از این نمیتوانم صبر کنم، زیبایی تو طاقت من را تمام کرده است.
هوش مصنوعی: بسیاری از عاشقان هستند که به سوی تو دلدادهاند، اما هیچکدام حال و هوایی مانند حال و هوای منصور ندارند.
هوش مصنوعی: در جدایی تو، جانم به لب رسیده و در انتظار هستم که اگر بپرسند حال این بیچاره چه طور است، به زودی به من برسند.
هوش مصنوعی: به چه مدت باید بهانه بیاورم که به خواسته قلبیام نرسیدهام؟ اگر معشوقم در آینده کوتاهی کند، دیگر هیچ عذری قابل قبول نیست.
هوش مصنوعی: من اگر در دوری و فراق رنج میبرم، بگو چرا این پزشک دورهدیده با رحمتش به فکر درمان این روح آزرده نیست؟
هوش مصنوعی: من تنها نیستم در عشق دوست، زیرا در دنیا کسی نیست که در عشق او شناختهشده نباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که بی خاک درت در دیده من نور نیست
گر مثل جان می رود، ترک توام مقدور نیست
روزی اندر کوی خودبینی قیامت خواسته
زانکه آه دردمندان کم ز نفخ صور نیست
رخ چه پوشی چون حدیث حسن تو پنهان نماند
[...]
عشق سطانیست کو را حاجت دستور نیست
طائران عشق را پرواز گه جز طور نیست
کس نمی بینم که مست عشق را پندی دهد
زانک کس در دور چشم مست او مستور نیست
دور شو کز شمع عشق آتش بنزدیکان رسد
[...]
گر بپرسی بندهٔ خود را، ز لطفت دور نیست
زانکه کس در بندگی چون بنده ات [مهجور] نیست
گر تو گویی در خداوندی بود غیر تو کس
یا چو من در بندگی و اخلاص این مقدور نیست
گر تو را بر حال زار من نظر نبود یقین
[...]
با تو است آن یار دائم وز تو یک دم دور نیست
گرچه تو مهجوری از او، وی ز تو مهجور نیست
دیده بگشا تا ببینی آفتاب روی او
کافتاب روی او از دیده ها مستور نیست
لیک رویش را بنور روی او دیدن توان
[...]
عاشقان در جمع با یارند و این بس دور نیست
پیش دوران طریقت این سخن مشهور نیست
رمز مستان معانی را نداند عقل دون
صیدبازان حقیقت در خور عصفور نیست
عشق مستست و بتیغ تیز میگوید سخن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.