گنجور

 
جهان ملک خاتون

گر بپرسی بندهٔ خود را، ز لطفت دور نیست

زانکه کس در بندگی چون بنده ات [مهجور] نیست

گر تو گویی در خداوندی بود غیر تو کس

یا چو من در بندگی و اخلاص این مقدور نیست

گر تو را بر حال زار من نظر نبود یقین

پیش اهل چشم و دانش این سخن معذور نیست

سایبان قدر تو بر طاق میناگون زدند

در قضاءِ قدر تو جز دشمنت ممهور نیست

تیغ قهرت می رباید سر ز خاقان فلک

لاجرم بر لشکر تو دشمنت منصور نیست

عاشقی چون من کجا افتد به دستت در جهان

زان سبب کاندر جهان مانند تو منظور نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

ای که بی خاک درت در دیده من نور نیست

گر مثل جان می رود، ترک توام مقدور نیست

روزی اندر کوی خودبینی قیامت خواسته

زانکه آه دردمندان کم ز نفخ صور نیست

رخ چه پوشی چون حدیث حسن تو پنهان نماند

[...]

خواجوی کرمانی

عشق سطانیست کو را حاجت دستور نیست

طائران عشق را پرواز گه جز طور نیست

کس نمی بینم که مست عشق را پندی دهد

زانک کس در دور چشم مست او مستور نیست

دور شو کز شمع عشق آتش بنزدیکان رسد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خواجوی کرمانی
جهان ملک خاتون

گر ز حال زار مسکینان بپرسی دور نیست

گرچه دلبر را غم حال من مهجور نیست

ای طبیب درد من آخر چرا از روی لطف

یک زمانت در جهان پروای این رنجور نیست

بی رخت صبرم میسّر نیست جانا چون کنم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
شمس مغربی

با تو است آن یار دائم وز تو یک دم دور نیست

گرچه تو مهجوری از او، وی ز تو مهجور نیست

دیده بگشا تا ببینی آفتاب روی او

کافتاب روی او از دیده ها مستور نیست

لیک رویش را بنور روی او دیدن توان

[...]

قاسم انوار

عاشقان در جمع با یارند و این بس دور نیست

پیش دوران طریقت این سخن مشهور نیست

رمز مستان معانی را نداند عقل دون

صیدبازان حقیقت در خور عصفور نیست

عشق مستست و بتیغ تیز میگوید سخن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه