تو را از حال مسکینان خبر نیست
بر آب چشم ما زانت گذر نیست
به زاری زارم از هجران رویت
چرا او را به سوی ما نظر نیست
شب تاریک هجرانم بفرسود
در آن شب گوییا هرگز قمر نیست
شب دیجور بی پایان چو زلفش
ز صبح روی جانانم اثر نیست
بتی سنگین دلی خوشی جفاجوست
بر این مسکین دلم رحمش مگر نیست
نه صبرم هست از رویش نه آرام
شب و روزم ز عشقش خواب و خور نیست
به تیغ هجرم از خود چند رانی
مکن جانا که ما را این سپر نیست
گرم صد ره برانی، این دل من
بجز بر بوی زلفت راهبر نیست
دلا گرد در او چند گردی
ز کوی عشق جانان ره به در نیست
به هجران رخت جانا جهان را
غذای دل بجز خون جگر نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف عمیق شاعر در فراق و هجران معشوق میپردازد. شاعر از درد و رنج ناشی از جدایی خود میگوید و مینویسد که حال مسکینان را کسی درک نمیکند. او تصویر شبهای تاریک و بیانتها را به عنوان نمادی از اندوه و بینوری در زندگیاش ترسیم میکند. عشق او به معشوق آنقدر زیاد است که هیچ چیز دیگری جز یاد او برایش اهمیت ندارد. شاعر به نوعی ناامیدی و ناتوانی در فاصله گرفتن از این عشق اشاره میکند و از مسکینی دلخوشیاش مینالد. در نهایت، او تأکید میکند که در غیاب معشوقش، هیچ چیز جز اندوه و دلی پر از درد برایش باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: تو از حال بیچارهها بیخبری و در عین حال، اشکهایمان به خاطر تو همچنان جاری است و از این ناراحتی کم نمیشود.
هوش مصنوعی: من به شدت از دوری چهرهات ناراحت و گریانم، اما چرا او (یعنی معشوق) به ما توجهی ندارد؟
هوش مصنوعی: در شب تاریک عشق و جدایی من، گویا هیچ وقت ماهی وجود نداشته و همه جا را ظلمت فراگرفته است.
هوش مصنوعی: شب تار و بیپایان مانند رشتههای زلف محبوبم است و در این شب، اثری از روشنایی صبح و چهره جانانم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به احساسات عمیق و دردناک شاعر اشاره دارد. او از دل سنگین و ناتوان خود در مقابل خوشیها سخن میگوید و از ناامیدی و بیرحمی دنیا نسبت به او گلایه میکند. به نظر میرسد که او انتظار دارد دنیا به حال او رحم کند و غمهایش را درک کند.
هوش مصنوعی: من نه تاب صبر برای دیدن او را دارم و نه در شب و روز میتوانم آرامش داشته باشم. عشق او به قدری عمیق است که خواب و خوراکم را نیز گرفته است.
هوش مصنوعی: عزیزم، از من دوری مکن، زیرا که جدایی برای من بسیار سخت است و من این قدرت را ندارم که در برابرش بایستم.
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که به دوری بیندیشی و خودت را از من دور کنی، این دل من تنها به یاد و بوی موهای توست و غیر از آن هیچ راهی را نمیشناسد.
هوش مصنوعی: ای دل، در این مسیر عشق جانان، حتی اگر هزار بار دور خود بچرخی، همچنان راهی به بیرون نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: از دوری تو، جانم به شدت رنج میبرد و جز از خون دل، هیچ چیز دیگری برای تسکین دل در این دنیا وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی گریم به درد و زین بتر نیست
که جز گریه مرا کار دگر نیست
اگر چه هیچ غم بیدردسر نیست
غمی از چشم بر راهی بتر نیست
ز کُنه ذات او کس را خبر نیست
بجز دیدار او چیزی دگر نیست
به عرف اندر جهان از سگ بتر نیست
نکویی با وی از حکمت به در نیست
به بالین غریبانت گذر نیست
ز حال مستمندانت خبر نیست
ز تو پروای هستی نیست ما را
ترا پروای ما گر هست و گر نیست
تویی منظور من در هر دو عالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.