گنجور

 
جهان ملک خاتون

در درد تو بر دلم دوا نیست

دریاب که این چنین روا نیست

ای دوست خیال مهر رویت

از دیده ی ما دمی جدا نیست

حال دل ریش با که گویم

چون محرم ما بجز صبا نیست

ای باد صبا بگو به یارم

آخر به منش نظر چرا نیست

گفتم بکنی به ما نظر گفت

ما را سر و برگ هر گدا نیست

آخر ز چه رو بگو نگارا

با مات به غیر ماجرا نیست

جز جور و جفا نمی نمایی

در ماه رخان مگر وفا نیست

زین بیش ستم مکن که ما را

از دست تو طاقت جفا نیست

دردیست به جان من ز هجران

کش جز لب لعل تو دوا نیست

از آتش عشق تو شدم خاک

جز باد کنون به دست ما نیست

ای جان جهان چو در گدازی

در دست مرا بجز دعا نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نظامی

هرجا که به‌دست عشق خوانی‌ست

این قصه بر او نمک فشانی‌ست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نظامی
امامی هروی

با عشق دلی که آشنا نیست

جامست ولی جهان نما نیست

دل آیینه ی خدا نمائیست

گر آنگه بغیر مبتلا نیست

رو، ز آینه رنگ غیر بزدای

[...]

امیرخسرو دهلوی

می نوش که دور شادمانیست

خوش باش که روز کامرانیست

سر بر مکش از شراب کایام

از تیغ اجل به سر فشانیست

این دل که ز عشق می خورد خون

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
شاه نعمت‌الله ولی

هر دل که به عشق مبتلا نیست

هستش مشمر که گوئیا نیست

تا دُردی درد نوش کردیم

دل را به از این دگر دوا نیست

رندیم و مدام جام رندان

[...]

ابن عماد

با من چو محبت تو جانی‌ست

میلم همه سوی مهربانی‌ست

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از ابن عماد
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه