ترا در دل مگر مهر و وفا نیست
و یا آیین تو غیر از جفا نیست
مرا دردیست در دل از فراقت
که جز وصل دلارامش دوا نیست
مکن زین بیش دوری از بر ما
که جان از تن جدا بودن روا نیست
چرا یاد از من مسکین نیارد
چو یک دم یاد او از ما جدا نیست
شکستن عهد یار و بی وفایی
نگارینا چو می دانی ز ما نیست
تو سلطان جهانبانی ولیکن
به هیچت جای پروای گدا نیست
من آن بلبل شدم در گلستانت
که ذکرم غیر اوصاف شما نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از احساسات عمیقش نسبت به معشوق میگوید. او به مهر و وفای معشوق اشاره میکند و از درد دوری و جداییاش مینالد. شاعر به معشوقش میگوید که دوری از او برایش طاقتفرساست و درخواست میکند که بیشتر از او دور نشود چون جدایی بین جان و تن را نمیتواند تحمل کند. او همچنین به این موضوع اشاره میکند که یاران باید وفادار باشند و از بی وفایی انتقاد میکند. در نهایت، شاعر خود را مانند بلبل در گلستان معشوقش توصیف میکند که تمامی افکارش تنها معطوف به اوست.
هوش مصنوعی: در دل تو جایی برای محبت و وفاداری نیست، یا اینکه روش تو جز آسیب رساندن به دیگران نیست.
هوش مصنوعی: دلم از جداییات پر از درد است و هیچ درمانی جز وصال معشوق برای این درد وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دیگر از ما دوری مکن، زیرا جدا بودن جان از تن جایز نیست.
هوش مصنوعی: چرا کسی به یاد من آرزومند نیست، در حالی که حتی یک لحظه هم یاد او از ذهن ما دور نمیشود؟
هوش مصنوعی: این بیت به احساس دلشکستگی و ناکامی در یک رابطه عاشقانه اشاره دارد. شاعر به بیوفایی و شکستن قول و قرارها از سوی معشوق اشاره میکند و از او میخواهد که بداند این ناهماهنگی و بیوفایی از طرف ما نیست، بلکه نشانهای از ناپایداری و بیتوجهی اوست. در واقع، شاعر احساس میکند که وفاداری و صداقت خود را حفظ کرده، اما طرف مقابل به وعدههایش وفا نکرده است.
هوش مصنوعی: تو حاکم و فرمانروای جهانی، اما به قدری کوچک هستی که هیچکس به تو اهمیت نمیدهد، حتی گدایان.
هوش مصنوعی: من آن بلبل هستم که در گلستان تو میخوانم و غیر از تو هیچ چیز دیگری را یاد نمیکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میان دجله و جیهون جهانیست
ولیکن شاه را چون بوستانیست
جمالالملک شمسالدین جهانیست
که از هر نعمتی او را نشانیست
جهانی گفتم او راوین غلط بود
که هر مویی ز شخص او جهانیست
کفش و زجود بحری وین چه بحریست
[...]
بخوبی هیچکس چون یار ما نیست
ولیکن در دلش بوی وفا نیست
چه سود ار تنک شکر شد دهانش
که یک شکر ازان روزی ما نیست
نخواهم بست دل در وصلت ایماه
[...]
خطی مجهول دیدم در مدینه
بدانستم که آن خط آشنا نیست
بر آن خط اولین سطری نبشته
که جوزا نزد خورشید سما نیست
به جان پادشا سوگند خوردم
[...]
ستم در مذهب دولت روا نیست
که دولت با ستمگار آشنا نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.