همیشه میل نگارم بود به سوی جفا
نه مهر در دل سنگین او بود نه وفا
نه میل خاطر یاران نه شرم در دیده
ترحّمی نه در آن دل بود نه ترس خدا
نه رحمتی به دل ریش دردمندانش
نه در جهان نظری می کند به عین رضا
لبش چو آب حیاتست و دردمند منم
طبیبم از لب چون نوش دوست کرد دوا
روا مدار که بر ما جفا رود چندین
جفا ز حد بشد ای جان مکن که نیست روا
تو جانی از تن من دور تا به کی باشی
ز تن تو جان جهان را روا مدار جدا
چو چشم یار منم ناتوان به هجرانش
چو زلف دوست منم از هواش بی سر و پا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از احساس عمیق درد و حسرت سخن میگوید. او به طرفداری از محبوب خود اشاره میکند که نه تنها مهری به دل ندارد، بلکه بیرحمی و بیتوجهیاش به دیگران را نیز بیان میکند. او از دردی که بر او میگذرد و ناتوانی در تحمل فراق محبوبش صحبت میکند و از او میخواهد که بیشتر از این بر او جفا نرود. شاعر به عشق و وابستگی عمیقش به محبوبش اشاره میکند و ابراز میکند که تا چه حد در آتش عشق دردمند شده است و چگونه محبوبش برای او مانند آب حیات است. او در نهایت از محبوب میخواهد که این جدایی را تحمل نکند، زیرا روح او وابسته به وجود محبوبش است.
هوش مصنوعی: معشوقهام همیشه به سوی آزار و ظلم تمایل دارد و در دلش نه محبتی وجود دارد و نه وفایی نسبت به من.
هوش مصنوعی: این بیت به حالتی اشاره دارد که نه به خواسته دوستان اهمیت داده میشود، نه در چشمان کسی نشانهای از رحم و مروت دیده میشود و نه در دل کسی ترسی از خداوند احساس میشود. به عبارت دیگر، این وضعیت نشاندهنده بیتوجهی به احساسات دیگران و عدم احساس مسئولیت یا ترس از عاقبت کارهاست.
هوش مصنوعی: در دل دردکشیدگان رحمتی نیست و در دنیا، هیچ نگاه رضایتمندی به آنها نمیشود.
هوش مصنوعی: لب او مانند آب حیات است و من که دردمند هستم، به عنوان پزشک از لب او دارو میسازم.
هوش مصنوعی: اجازه نده که بر ما ظلم و ستم زیادی روا داشته شود. جانم، این کار درست نیست و باید از آن جلوگیری کرد.
هوش مصنوعی: تو روح من هستی و از بدنم جدا شدهای، پس تا کی میخواهی از این بدن دور باشی؟ روح جهان را از بدنت جدا نکن.
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر دوری از یارم ناتوان و ضعیف است، همانطور که زلف محبوبم به خاطر عشقش بیقرار و آشفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا
به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی
دل مرا عجب آید همی ز کار هوا
که مشکبوی سلب شد ز مشکبوی صبا
ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک
چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا
درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست
[...]
بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا
تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا
دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست
تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا
بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر
[...]
شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا
چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا
چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم
که نیست یک شب جان مرا امید بقا
چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم
[...]
ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما
چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ
چو تو سوار سرافراز نیست در یغما
غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.