گنجور

 
جهان ملک خاتون

ماهیست نشسته به سر مسند شاهی

می نازد و پیداست از او فرّ الهی

از ملک جهان کام دلت جمله روا باد

در دامن مقصود تو باد آنچه تو خواهی

پشتم به تو گرمست و دلم با غم تو خوش

زان روی که ما را به جهان پشت و پناهی

تشبیه بنفشه به سر زلف تو کردم

باری خجلم نیک از آن روی سیاهی

گر زآنکه ز من سرّ غم عشق بپرسند

من مردمک دیده بدارم به گواهی

بر خاک مذلّت تو بنه گردن طاعت

وز درگه او سر مکش ار بنده راهی

ای حاصل عمرم ز تو جز خون جگر نه

وی شوق دلم بر رخ تو نامتناهی

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
خواجوی کرمانی

ای آینه قدرت بیچون الهی

نور رخت از طرّه شب برده سیاهی

خط بر رخ زیبای تو کفرست بر اسلام

رخسار و سر زلف تو شرعست و مناهی

آن جسم نه جسمست که روحیست مجسّم

[...]

سیف فرغانی

قرآن چه بود مخزن اسرار الهی

گنج حکم و حکمت آن نامتناهی

در صورت الفاظ معانیش کنوزست

وین حرف طلسمیست بر آن گنج الهی

لفظش بقراآت بخوانی و ندانی

[...]

کمال خجندی

ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی

تو شاهی و پیش تو بتان جمله سپاهی

آن لب نه زلال است که خمریست بهشتی

آن نقطه نه خال است که سریست آلهی

رویت به غلامی دلم خط به در آورد

[...]

قاسم انوار

تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟

حیران تماشای تو از ماه بماهی

گر ملک و ملک وصف کمالات تو گویند

اسرار کمال تو ندانند کماهی

ای عشق، چه چیزی و ندانم که چه چیزی؟

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
اهلی شیرازی

هرچند کسی علم و هنر دارد و کوشش

باید مدد بخت ز توفیق إلهی

تا بخت نباشد نشود کار کسی راست

ور بخت بود راست شود هر چه تو خواهی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه