گنجور

 
جهان ملک خاتون

گرم بودی به وصلت اختیاری

نبودی بر دلم از هجر باری

دلم بر آتش رخسارت ای جان

چو زلف تو نمی گیرد قراری

نه یاری داد بختم در فراقت

که تا گردم به وصلت بختیاری

چو باری بر نگیری از دل من

نظر کن بر من دلخسته باری

جفا چندین مکن بر حال زارم

ببخشا بر دل زاری نزاری

ربود از من به دستان دل نگارم

ندیده کس بدین دستان نگاری

نپرسی از من دلخسته دانم

جهان را نیست پیشت اعتباری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

جهان را نیست جز مردم شکاری

نه جز خور هست کس را نیز کاری

یکی مر گاو بر پروار را کس

جز از قصاب ناید خواستاری

کسی کو زاد و خورد و مرد چون خر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
باباطاهر

به‌مو واجی چرا ته بیقراری

چو گل پروردهٔ باد بهاری

چرا گردی به‌کوه و دشت و صحرا

به‌جان او ندارم اختیاری

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
انوری

ندارم جز غم تو غمگساری

نه جز تیمار تو تیمارداری

مرا از تو غم تو یادگارست

از این بهتر چه باشد یادگاری

بدان تا روزگارم خوش کنی تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه