فریاد ز جور این زمانه
وز دست جفای آن یگانه
خون دل من ز هجر رویت
گشتست ز دیده ام روانه
مخمور فراق بامدادان
مستست ز باده شبانه
فریاد که آتش فراقش
هر لحظه همی زند زبانه
بربود دلم ز دست باری
دلبر به دو چشم آهوانه
مسکین دل من ز خال و زلفش
سرگشته چو گوست در میانه
چون سرو سهی جویباری
تا چند کنی ز ما کرانه
تا جان به جهان بود نگارا
فریاد زنیم عاشقانه
از خون جگر که رفتم از چشم
بگرفت به روی ما نشانه
عمری تو و چیست خوشتر از عمر
فریاد که نیست جاودانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج فراق معشوق گله میکند. او از جفای زمان و جدایی از معشوق شکایت دارد و میگوید که دلش به خاطر نبودن او خونین است. شاعر از حالت مستی ناشی از فراق سخن میگوید و به آتش احساساتش اشاره میکند که همیشه شعلهور است. او دلش را گم کرده و از زیبایی معشوقش شرمسار است. شاعر از معشوق میخواهد که مدتی هم که شده توجهی به او داشته باشد، چرا که عاشقانه به او عشق میورزد و نگران گذر زمان و عدم جاودانگی عشق است.
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم این زمانه ناله میزنم و از بدیهایی که آن یگانه (معشوق یا شخص محبوب) به من روا داشته است.
هوش مصنوعی: درد و رنجی که از دوری تو در قلبم ایجاد شده، مانند خون دل از چشمانم بیرون میریزد.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر جدایی مست و غرق در احساسات است، در بامدادان از نشئگی و تاثیر شب گذشته هنوز در حال لذت بردن است.
هوش مصنوعی: آتش جدایی او هر لحظه شعله ور میشود و فریاد میکشد.
هوش مصنوعی: دلم را از من ربود، دلبر با نگاههای زیبا و شگفتانگیزش.
هوش مصنوعی: دل بیچارهام به خاطر زیبایی و موهای او سرگردان شده است، مثل گوسفندی که در میانهی گله迷نوا�فسانی پیدا شده باشد.
هوش مصنوعی: مانند سرو بلند و استوار، تا چه زمان میخواهی از ما دوری کنی؟
هوش مصنوعی: تا وقتی که زندگی در این دنیا جاری است، معشوقهام، عاشقانه فریاد میزنیم.
هوش مصنوعی: خون دل من باعث شد که چشمهایم بر ما علامتی بگذارد.
هوش مصنوعی: زندگی انسان و فریاد او، هر دو گذرا و ناپایدارند، پس چه چیز در این عمر زیبا و دلنشینتر از این نیست که هیچ یک، دوام و ماندگاری ندارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گویند که نیکبخت و بدبخت
هست از همه چیز در فسانه
یک جای دو خشت پخته بینی
پخته به تنور در میانه
این بر شرف مناره افتد
[...]
بادا همه ساله ذخرة الدین
آسوده ز فتنه زمانه
شهزاده شیر دل فریدون
آن چون پدر از جهان یگانه
میری که ز قدر درگهش را
[...]
ز آمیزش این چهارگانه
شد خوشنمک این چهارخانه
ای راه تو بحر بی کرانه
عشق تو ندیم جاودانه
از عشق تو صد هزار آتش
در سینه همی زند زبانه
گر بنماید زبانهای روی
[...]
آن بحر محیط بیکرانه
و آن نور بسیط جاودانه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.