گنجور

 
جهان ملک خاتون

ای عارض زیبای تو نازک تر از برگ سمن

وی قد جان آرای تو رعناتر از سرو چمن

من در فراق روی گل فریادخوان چون عندلیب

تا کی چنین فارغ دلی از ناله و فریاد من

هر چند دوری از وفا فکری کن از روز جزا

زین بیشتر تیر جفا بر جان مهجوران مزن

از شرم آن لعل لبان هر صبحدم در بوستان

نبود عجب ای دوستان گر غنچه نگشاید دهن

گر حال من در هجر تو زین پس چنین خواهد گذشت

جانا نمی خواهم دگر بی وصل تو جان در بدن

گر بوی لطفت ای صنم روزی به خاکم بگذرد

حقّا که از شوقت به خود چون حلّه گردانم کفن

ای سرو سیم اندام ما بخرام با ما تا کنم

ایثار خاک مقدمت بود و وجود خویشتن

یعقوب محنت دیده ی ما را امیدست تا مگر

از لطف باد صبحدم بویی رسد از پیرهن

تا کی زنی بر جان من تیغ جفا مردی بود؟

کاندر جهان مردمی مردی بود کمتر ز زن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

گلبن نوان اندر چمن عریان چو پیش بت شمن

نه یاسمین و نه سمن نه سوسن و نه نسترن

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
امیر معزی

ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من

تا یک زمان زاری‌ کنم بر رَبع ‌و اَطلال و دِمَن

رَبع از دلم پرخون‌ کنم خاک دمن‌ گلگون کنم

اطلال را جیحون ‌کنم از آب چشم خویشتن

از روی یار خرگهی ایوان همی بینم تهی

[...]

نصرالله منشی

از غرب سوی شرق زن بد خواه را بر فرق زن

بر فرق او چون برق زن مگذار ازو نام و نشان»

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نصرالله منشی
ظهیری سمرقندی

هایل هیونی تیز دو، اندک خور بسیار رو

از آهوان برده گرو در پویه و در تاختن

هامون گذاری کوه وش، دل بر تحمل کرده خوش

تا روز هر شب بارکش، هر روز تا شب خارکن

چون باد و چون آب روان در دشت و در وادی دوان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه