بصرم دیده ی جهان بین است
که رخش مایه ی دل و دین است
وصف رویش چگونه بتوان گفت
هرچه گویم هزار چندین است
آنچه گویند در حبیبان نیست
گر نباشم غلط مگر این است
مایه ی روح در سبک روحیست
لیک با ما عظیم سنگین است
من ز جانم مطیع و چاکر او
از چه رو با منش چنین کین است
ابروانش مدام پیوسته
با دو زلفین او پر از چین است
مشکل اینست که بی سبب با من
رخش جورش همیشه در زین است
چه کنم چون به عرصه ی ستمت
دل سرگشته ام چو فرزین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذبه محبوبی میپردازد که دلبستگی شاعر به او را به تصویر میکشد. شاعر میگوید چشم او بیناست و روخش باعث دل و دین او شده است. وی اشاره میکند که توصیف زیباییهای محبوبش کار آسانی نیست و هر چه بگوید، کافی نیست. او به عشق و تسلیم خود در برابر محبوب اشاره میکند و از سنگینی احساساتش نسبت به او صحبت میکند. در نهایت، شاعر از درد و رنج خود در این عشق ناتمام و بیدلیل میگوید و به بلاتکلیفی دلش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چشم من نگاهی دارد که میتواند واقعیات جهان را ببیند و زیبایی رخش به من عشق و ایمان میبخشد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم جمال و زیبایی چهرهاش را توصیف کنم؟ هر چه بگویم باز هم کم است و به اندازه هزاران بار بیشتر از آن چیزی است که میگویم.
هوش مصنوعی: در مورد دوستان واقعی، آنچه گفته میشود، وجود ندارد. اگر اشتباهی در این حرف باشد، شاید این تنها حقیقت باشد.
هوش مصنوعی: وجود روحانی و لطیف در ذات انسان به احساسات و ویژگیهای روحی او بستگی دارد، اما در دنیای مادی و سنگینی که با آن مواجه است، این لطافت و سبکروحی به سختی قابل تجربه و درک میشود.
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را فدای او کردهام، اما نمیدانم چرا او با من اینگونه رفتار میکند.
هوش مصنوعی: ابروان او همیشه با دو زلفی که دارد، پر از چین و تاب است.
هوش مصنوعی: مشکل این است که بدون هیچ دلیلی، اسب زیبای او همیشه در کنار من قرار دارد.
هوش مصنوعی: چه اقدامی باید انجام دهم وقتی که در دنیای ستمگری تو، دلم آشفته و ناراحت است، مانند فرزین که迷惑 است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا جهان است؛ کار او این است
نوش او نیش و مهر او کین است
زآنکه در کویت آفتاب این است
نیم شب چون نماز پیشین است
ای عزیزان بر جهان این است
زهرش اندر گیای شیرین است
بزمهای تو گرچه رنگین است
آنچه بزم مخلد است این است
شیر در کار عشق مسکین است
عشق را بین که با چه تمکین است
نکشد کس کمان عشق به زور
عشق شاه همه سلاطین است
دلم از دلبران بتی بگزید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.