بخش ۱۵ - رسیدن شاه بهمن و رای تندبر بر کنار دریا و گرفتن برزین پسر فرامرز
برون آمد از شهر با تندبر
به پیش اندرون لشکر نامور
دو منزل برفت و به دریا رسید
ز دریا یکی گوشه آمد پدید
ز راه بیابان کشیده دراز
شهنشاه بر گوشه آمد فراز
دو کشتی بدیدند اندر زمان
بفرمود تا شاه ایرانیان
کز ایدر فرستد فرستندهای
سخنگوی مردی و پرسندهای
بداند که آن هر دو کشتی کراست
کجا رفت خواهد همی وز کجاست
یکی پر فریب آذر او را به نام
برون راند باره به زخم لگام
به زورق نشست اندر آمد به آب
به تیزی گرفته روانش شتاب
همانگه که نزدیک ایشان رسید
دو کشتی پر از مردم و بار دید
نشسته یکی مرد مانند کوه
به دیدار تابان به فَرّ و شکوه
ز پیشش غلامان کشیده رده
پرستندگان پیش او صف زده
نشسته به بالای کشتی تنش
به سان یکی پیل بُد گردنش
ازیشان بپرسید کاین مرد کیست
به دریا گذرگاهش از بهر چیست
چنین پاسخش داد مرد جوان
که این پهلوانیست از پهلوان
فرامرز راهست فرزند پاک
گهِ کین ز آتش نیایدش باک
که برزین آذرش خوانند نام
همین نام دارد ز باب و ز مام
خبر یافت از بهمن تیرهخوی
که شد با فرامرز یل جنگجوی
بیامد بدین تیزی و سرسری
بدان تا پدر را دهد یاوری
چو گفتار گوینده آمد به جای
فرو مُرد پرسنده را دست و پای
بیامد سوی کشتی پهلوان
به تن در فسرده ز بیمش روان
یکی دام بنهاد آن زشت کیش
کز آن خوبتر کس نیاورد پیش
بدو گفت کای شاه پهلو نژاد
چنین بخت فرخ که دارد به یاد
مرا مژده دِه کاین سرافراز مرد
ابا آن همه لشکر و ساز و مرد
فرامرز رستمش خوانم به نام
رسیده ز دریای ایدر به کام
ز بهمن گریزان به گِرد جهان
مر او را چو بخت آمدی ناگهان
سپهبد چو گفتار گویا شنود
بسی پیش یزدان نیایش فزود
که او داد ما را ازین رنج بر
ببینیم دیدار فرخ پدر
ببخشید گوینده را مژده نیز
قبا و کلاه و ز هر گونه چیز
چنین گفت گوینده کای پهلوان
از ایدر مرا رفت باید دوآن
نباید که لشکر روارو شود
ترا باز رفتن بُود و او، رَود
فرامرز را مژدگانی دهم
ز دیدار رویت نشانی دهم
بگفت این و برگشت مانند دود
دروغی بگفت او که آن راست بود
دروغی که باشد همانند راست
مبادا ز گوینده جز کم و کاست
بسا کس که اندر دروغ اوفتد
چو گاوان به گردنش یوغ اوفتد
ببرد دروغ از سخنها مزه
دروغست، ناسَرِ هر بزه
فریبنده چون پیش بهمن رسید
بخندید و باز آفرین گسترید
که گیتی به کام شهنشاه باد
تن دشمنت خسته در چاه باد
ز دریا نهنگی پدید آمدهست
کزو روی من شنبلیذ آمدهست
اگر بر شدی او به خشکی ز بم
سپاه ترا برکشیدی به دم
نشانت ز برزین آذر دهم
ترا یک خبر نیز خوشتر دهم
فرامرز را هست فرخ پسر
همی رفت خواهد به نزد پدر
شنیدهست کز شاه بگریختهست
چنین دل به مهرش برانگیختهست
یکی دام در پیش بنهادمش
سخنهای شیرین بسی دادمش
ورا گفتم این لشکر بیشمار
فرارمز یل راست ای نامدار
بمان تا بَرِ او برم مژدگان
نشاید نمودن ترا رایگان
بخندید ازین گفته شاه زمین
همی بر فریبنده خواند آفرین
همانگه بدو گفت رو باز گَرد
بگویش که ای نامدار نبرد
لبان فرامرز پر خنده شد
تو گفتی مگر مرده بُد زنده شد
چو بشنید مانند آتش بجست
به دریا کنارست باده به دست
بزرگان و گردان ایران سپاه
همه بر سرِ آب دیده به راه
بشد مرد و پیغام را باز گفت
نهانی سخن را بکردش نهفت
چو بشنید گفتار مرد فریب
چنان شد که در دل نماندش شکیب
ز دریا برآمد به خشکی نهنگ
گرفتند گِردش سواران جنگ
فریبنده را گفت زین جایگاه
مرا تا بَرِ پهلوان خواه را
کدامست فرخ پدر زین میان
که هرگز ندیدستم ایرانیان
فریبنده بگشاد پس راه را
به انگشت بنمود مر شاه را
که آنک فرامرز باده به دست
که بر باره خنگ دارد نشست
چو بهمن بر آن پهلوان چشم زد
تو گفتی که زر بر سَرِ یشم زد
بترسید از آن هیکل و پیکرش
وزان پهلوی بُرز و یال و برش
بلرزید همچون بهاران درخت
همی گفت با خویش کای نیکبخت
گر این را پدر مانده بودی به جای
کدامین سپه داشتی پیش پای
چو نزدیکتر شد یل نیکنام
فرود آمد از باره خویش لگام
بدان تا ببوسد به پیشش زمین
گرفتند گِردش سواران کین
به آذر چنین گفت مرد فریب
که ای پهلوانزاده پر نهیب
سزد گر یکی این سلاح گران
ز تن دور داری همی یک زمان
یکی جامه رزم نزدیک باب
نشایدت رفتن همه پرشتاب
زره از تن خود به صحرا فکند
بینداخت شمشیر و گرز و کمند
چو دیدند گردان که بیساز گشت
ابا بیخودی یا روانباز گشت
زدندش بسی گرزهای گران
به خاک اندر آمد یل پهلوان
میانش در آمد به بند کمند
فرود آمد از پای سرو بلند
ببستند دستش بدان ناگهی
ازین بِه نشاید نمود ابلهی
مرا داستانی نکو گفت باب
چو ماهی نمایدت مار اندر آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.