آن شعله ام که صبح ازل در کنار عشق
پیش از نمود بلبل و پروانه می تپید
افزونترم ز مهر و بهر ذره تن زنم
گردون شرار خویش ز تاب من آفرید
در سینه چمن چو نفس کردم آشیان
یک شاخ نازک از ته خاکم چو نم کشید
سوزم ربود و گفت یکی در برم بایست
لیکن دل ستم زدهٔ من نیارمید
در تنگنای شاخ بسی پیچ و تاب خورد
تا جوهرم به جلوه گه رنگ و بو رسید
شبنم براه من گهر آبدار ریخت
خندید صبح و باد صبا گرد من وزید
بلبل ز گل شنید که سوزم ربوده اند
نالید و گفت جامهٔ هستی گران خرید
وا کرده سینه منت خورشید می کشم
آیا بود که باز بر انگیزد آتشم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شعلهای میگوید که از ابتدا و در کنار عشق وجود داشته و قبل از ظهور بلبل و پروانه نیز میتپیده است. او از مهر و محبتش میگوید و اینکه هستیاش از شعله عشق آفریده شده است. شاعر در دنیای چمن، احساس میکند که دلش در زنجیر است و نمیتواند عشقش را ابراز کند. در نهایت، با اشاره به بلبل و گلی که از درد او خبر دارد، ابراز میکند که هنوز در دلش آتش عشق میسوزد و آرزو دارد که دوباره شعله عشقش زنده شود.
هوش مصنوعی: من همان شعلهای هستم که از صبح ازل، در کنار عشق، پیش از آنکه بلبل و پروانه ظاهر شوند، میتپیدم.
هوش مصنوعی: من بیشتر از عشق و محبت پرم، و برای هر ذرهای از وجودم به خاطر شعلهای که در من وجود دارد، آسمان را میسوزانم.
هوش مصنوعی: زمانی که در دل چمن نفسی کشیدم، مکانی از یک شاخه نرم و لطیف را که از عمق خاک به بیرون آمده بود، احساس کردم که رطوبت به آن رسیده است.
هوش مصنوعی: عشق آتشینی وجودم را میسوزاند و تنها حرف او این است که در کنارم بایست، اما قلب مظلوم و رنجدیدهام تاب این را ندارد.
هوش مصنوعی: در مسیر سختیها و دشواریها، تجربیات و تحولات زیادی را پشت سر گذاشتم تا بتوانم به حقیقت وجودی و زیباییام دست پیدا کنم.
هوش مصنوعی: شبنم بر سر راهم مانند مرواریدهای درخشان ریخته است، صبح با خنده آغاز شده و باد صبحگاهی دور من پیچیده و می وزد.
هوش مصنوعی: بلبل از گل خبر شنید که دلی را به درد آوردهاند و با نالهاش گفت که زندگی و وجودش قیمت بالایی دارد.
هوش مصنوعی: با دلتنگی و امید به دیدار دوباره خورشید، در دل خود آرزوی شعلهور شدن دوباره آتش عشق را دارم. آیا ممکن است که این آتش دوباره زنده شود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبح آمد و علامت مصقول بر کشید
وز آسمان شمامهٔ کافور بر دمید
گویی که دوست قُرطهٔ شَعر کبود خویش
تا جایگاه ناف به عمدا فرو درید
در شد به چتر ماه سنانهای آفتاب
[...]
از ابر نوبهار چو باران فروچکید
چندین هزار لاله ز خارا برون دمید
آن حلهای که ابرمر او را همیتنید
باد صبا بیامد و آن حله بردرید
جشن خزان بهخدمت شاه جهان رسید
رایت ز کوهسار به صحرا درون کشید
از عکس رایت وی و از نور آفتاب
وز جام می سه صبح بهٔک جای بردمید
شرط است اگر کنند به جشنی چنین نشاط
[...]
ای بنده طول عمر تو خواهنده از خدا
از بنده یک حدیثک موجز توان شنید
فصل زررز است، بدینگاه دست گیر
چندانکه نیمدانک بزر، رز توان خرید
صبح آمد و علامت مصقول برکشید
وز آسمان شمامه کافور بردمید
گویی که دست قرطه شعر کبود خویش
تا جایگاه ناف بعمدا فرو درید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.