سینه خلوتخانه یار است خالی کن ز غیر
ره مده در کعبه بت را زانکه کعبه نیست دیر
چون سلیمان با وجود سلطنت درویش باش
تا ترا تلقین کند روح القدس اسرار طیر
درد و سوز عشق حاصل کن که بی این پر و بال
طایر جانت نیارد کرد سوی دوست سیر
رشته جان را کشم وز هر مژه سوزن کنم
دیده از غیرت بدوزم تا نبیند روی غیر
زاهدان را روضه رضوان و ما را کوی دوست
من رضا دادم حسین این صلح را والصلح خیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و ارتباط عمیق با معشوق میپردازد. شاعر از خلوتخانه دل سخن میگوید و میخواهد آن را از غیر خالی کند. او به سلیمان اشاره میکند و میگوید که باید حتی در اوج قدرت، به درویشی و اخلاص به معشوق بپردازد. عشق را درد و سوزی میداند که پر و بال جان را برای پرواز به سوی معشوق فراهم میکند. همچنین شاعر از زاهدان و دنیای آنها میگوید و راه خود را راهی برای رسیدن به معشوق میداند، با اشاره به صلح حسین (ع) که نشاندهنده فدای خود در راه دوست است.
هوش مصنوعی: دل محل وجود یار است، آن را از غیر تهی کن و اجازه نده که بت را به خانه کعبه راه دهند، زیرا کعبه در واقع معبد نیست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مانند سلیمان با وجود داشتن سلطنت، درویشوار زندگی کنی، روح القدس به تو اسرار پرواز روح و معانی عمیق را خواهد آموخت.
هوش مصنوعی: برای اینکه به خویشتن در دنیای عشق پر و بالی ببخشی، باید دردی و اندوهی را تجربه کنی. بدون این تجربه، روح تو قادر نخواهد بود تا به سوی محبوبش پرواز کند و به او نزدیک شود.
هوش مصنوعی: خود را به شدت به کار میبرم و با استفاده از هر مژهام مانند سوزنی میخواهم چشمانم را بدوزم تا کسی غیر از معشوقم را نبینم.
هوش مصنوعی: صوفیان و زاهدان به باغهای بهشت نگاه میکنند و ما به کوی محبوب خودمان توجه داریم. من برای حسین، این صلح را انتخاب کردم و در نهایت، صلح بهترین چیز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا سپاه گل هزیمت شد ز خیل ماه تیر
از ترنج افروخت بستان چون سپهر از ماه تیر
با منقط سیب گوئی نار کفته کرده جنگ
این بخست آنرا بتیغ و آن بخست اینرابتیر
کان بتن بر کفته دارد زخمها از تیغ مهر
[...]
مهرگان مهربان باز آمد و عصر عصیر
کنج باغ و بوستان را کرد غارت ماه تیر
بدره بدره زریابی زیر پای هر درخت
توده توده سیم بینی در کنار هر غدیر
از فراق نوبهاران در دل نارست نار
[...]
پیر شد طبع جهان از گردش گردون پیر
تیر زد بر خیل گرما لشکر سرمای تیر
تا هوا سنجاب پوشید و حواصل کوهسار
گلبن از دیبا برهنه است و گلستان از حریر
حُلّه بافان را برون کردند گویی از چمن
[...]
ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر
از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر
تا بدین تاج و سریر از بهر مهرویان غیب
هر زمانی نوعروسی عقد بندی بر ضمیر
با چنین تاج و سریر از بهر دارالمُلکِ سِرّ
[...]
ای مجیر دین ایزد ، کایزدت بادا مجیر
در معالی بی عدیلی ، در مکارم بی نظیر
داعی اعمال را کف جواد تو مجیب
خایف ایام را سعی جمیل تو مجیر
بدسگالان را خلاف امر تو بئس القرین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.