گنجور

 
 
 
میلی

چنان گداختم از آتش غمت که اجل

مرا نیافت شب هجر، تا ننالیدم

کلیم

بروی ساغر می ماه عید را دیدم

همین بسست درین عید دید و وا دیدم

بغیر دیده که پوشیدم از مراد دو کون

بقدر همت خود جامه ای نپوشیدم

چنین که برگ و بر نخل آه پیکانست

[...]

ترکی شیرازی

میان را چو بسیار صدمه ها دیدم

تو ز شام، ز کرب و بلا رسانیدم

صامت بروجردی

ز ابنای زمانه آنچنان رنجیدم

کز لطف کسان بریده شد امیدم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه