بوسهای را گر به جان شاید خرید
جان بباید داد روز من یزید
یافتن معشوق را چون ممکن است
از وصال امید نتوانم برید
پای اگر عاجز شود نتوان نشست
گه به پهلو گه به سر خواهم دوید
تا نفس آید نشاید دم زدن
تا رگی جنبد نشاید آرمید
عاشقان کعبه را در بادیه
ای بسا زحمت که میباید کشید
ساروان را گو سرود آغاز کن
تا در اشتر غیرتی آید پدید
باز ای مطرب حدیث خوش بساز
خرقه برکن از تن پیر و مرید
ساقیا می ده که مشتاقان هنوز
میزنند از تشنگی هل من مزید
از شراب جان مستانت همام
جرعهای میخواست خود بویی شنید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان عشق و آرزوی وصال میپردازد. او میگوید که برای یک بوسه از معشوق حاضر است جانش را فدای روزی کند. این عشق و longing باعث میشود که او حتی با وجود سختیها و موانع، همچنان در تلاش باشد. او تأکید میکند که در مسیر عشق، باید سختیها را تحمل کرد و از نداشتن امید دست نکشید. شاعر به عاشقان توصیه میکند که برای رسیدن به هدفشان باید صبر و استقامت به خرج دهند و در عین حال از خوشیها و لذتهای عشق غافل نشوند. او همچنین اشاره به اهمیت می و شراب دارد و از ساقی میخواهد که به تشنگان عشق بنوشاند. در کل، این شعر تمایل شدید شاعر به وصال و عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر بوسهای را بتوان به بهایی خرید، باید جان را فدای آن کرد، چرا که روزگار من به سختی میگذرد.
هوش مصنوعی: یافتن محبوب چه آسان است، اما من نمیتوانم از امید وصال او دل بکنم.
هوش مصنوعی: اگر پاهایم ناتوان شوند، نمیتوانم به آرامی بنشینم، بلکه هر وقت که لازم باشد، به سرعت روی میآورم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که نفس در سینه داریم، نباید بیکار بمانیم و باید تلاش کنیم. هر وقت که قلبمان به تپش درآید، یعنی زندگی جاری است و باید حرکت کنیم و استراحت نکنیم.
هوش مصنوعی: عاشقان خانه خدا در بیابان راهی طولانی و دشواری را باید تحمل کنند.
هوش مصنوعی: به ساربان بگو که آوازش را شروع کند تا در شتر نشانی از غیرت و شور و شوق به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: ای مطرب، داستانهای زیبا را روایت کن و لباس زهد و ترک دنیا را از تن مرید و استاد بکن.
هوش مصنوعی: ای ساقی، مینوشان که هنوز عاشقان از شدت تشنگی فریاد میزنند که آیا باز هم چیزی هست؟
هوش مصنوعی: مستان تو از نوشیدن شراب جانافزا خواستند که فقط خواهشی از جرعهای داشتند، اما با عطری که حس کردند، به احساس جدیدی دست یافتند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرخی خفچه نگر از سرخ بید
معصفر گون، پوشش او خود سفید
بقلبی شیئیلست احسن وصفه
علی انه ما کان فهو شهید
تمر به الایام تحسب ذیلها
فتبلی به الایام و هو جدید
کوس ملک آواز نصرت بر کشید
کفر و شرک از هول آن سر در کشید
فخر شاهان جهان بهرامشاه
شد سوی هندوستان لشکر کشید
چتر او را فتح بر تارک نهاد
[...]
لشکر شب رفت و صبح اندر رسید
خیز و مهرویا فراز آور نبید
چشم مست پر خمارت باز کن
کز نشاطت صبرم از دل بر پرید
مطرب سرمست را آواز ده
[...]
هر نظر کز حق بسوی او رسید
کوکبی گشت و طلب آمد پدید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.