گنجور

 
همام تبریزی

بر سر کوی تو سرها می‌رود

جان فدای روی زیبا می‌رود

نیست کویت منزل تر دامنان

هر که عیار است آنجا می‌رود

چون تو پا از خانه بیرون می‌نهی

در میان شهر غوغا می‌رود

هر که رویت دید یا بویت شنید

همچو مستان بی‌سر و پا می‌رود

تا نیاید گوهر وصلت به دست

آب چشمم همچو دریا می‌رود

ز آتش هجران او هر صبح‌دم

درد دل‌ها تا ثریا می‌رود

مردم آسوده کی دارد خبر

ز آنچه بر بیمار شب‌ها می‌رود

ما نه مرد چشم و ابروی توییم

چون درافتادیم بر ما می‌رود

هست مهمان لبت جان همام

خوش همی‌دارش که فردا می‌رود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

خیر و شر چون جمله زینجا میرود

نوحهٔ دیوانه زیبا میرود

مولانا

عمر بر اومید فردا می‌رود

غافلانه سوی غوغا می‌رود

روزگار خویش را امروز دان

بنگرش تا در چه سودا می‌رود

گه به کیسه گه به کاسه عمر رفت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

سروبالایی به صحرا می‌رود

رفتنش بین تا چه زیبا می‌رود

تا کدامین باغ از او خرمترست

کاو به رامش کردن آنجا می‌رود

می‌رود در راه و در اجزای خاک

[...]

جهان ملک خاتون

سرو سیمینم به تنها می‌رود

چون به تنها سوی صحرا می‌رود

سرو نازا بر دو چشم ما نشین

نیست پنهان زآنکه هرجا می‌رود

دل ببرد و قصد جانم می‌کند

[...]

امیر شاهی

سوی باغ آن سروبالا می‌رود

باز کار فتنه بالا می‌رود

جان من، هرگه که جایی می‌روی

عاشقان را دل به صد جا می‌رود

چون دلم خون می‌کنی بشتاب از آنک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه