بر سر کوی تو سرها میرود
جان فدای روی زیبا میرود
نیست کویت منزل تر دامنان
هر که عیار است آنجا میرود
چون تو پا از خانه بیرون مینهی
در میان شهر غوغا میرود
هر که رویت دید یا بویت شنید
همچو مستان بیسر و پا میرود
تا نیاید گوهر وصلت به دست
آب چشمم همچو دریا میرود
ز آتش هجران او هر صبحدم
درد دلها تا ثریا میرود
مردم آسوده کی دارد خبر
ز آنچه بر بیمار شبها میرود
ما نه مرد چشم و ابروی توییم
چون درافتادیم بر ما میرود
هست مهمان لبت جان همام
خوش همیدارش که فردا میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف عشق و جذبهای میپردازد که به خاطر زیبایی محبوب، جان و دلها را میسوزاند. او از سرگشتگی و دیوانگی عاشقان صحبت میکند که به خاطر دیدار محبوب، از خود بیخود میشوند. همچنین، احساس درد و غم جدایی و هجران را بیان میکند که روز به روز بیشتر میشود. انتظار برای وصال محبوب به معنای تحمل آلام و نارساییهاست و در نهایت به این حقیقت میرسد که زیبایی و جذابیت محبوب همه را به سمت خود جذب میکند و هیچ کس نمیتواند از آن بیخبر باشد.
هوش مصنوعی: در خیابان تو، مردم سر و جانشان را فدای زیبایی تو میکنند.
هوش مصنوعی: محل زندگی تو، مکانی نیست که از آنجا به راحتی به آن دسترسی پیدا کرد. کسانی که شخصیت و رستگاری دارند، به آنجا میروند.
هوش مصنوعی: زمانی که تو از خانه خارج میشوی، در شهر هیاهو و شلوغی به راه میافتد.
هوش مصنوعی: هر کسی که تماشای چهرهات را ببیند یا بوی تو را استشمام کند، مانند مجنونها بدون هیچ اراده و دمی به سوی تو میآید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق و وصال محبوب به دست نیاید، اشکهایم مانند دریا جاری میشوند.
هوش مصنوعی: هر صبح به خاطر دوری او، درد و اندوه دلها به اوج و بلندی میرسد.
هوش مصنوعی: کسی از حال بیمارانی که در شبها رنج میبرند و به سختی میگذرانند، بیخبر است و مردم در آرامش به سر میبرند.
هوش مصنوعی: ما دل باختهی زیباییهای تو نیستیم، اما وقتی به ما توجه نمیکنی، دلبستگیمان کمتر میشود.
هوش مصنوعی: این اشعار اشاره به این دارند که لذت لحظههای کنونی را باید غنیمت شمرد، زیرا مهمانی که بر لبان تو نشسته و لحظات خوشی را برایت به ارمغان میآورد، فردا ممکن است برود و دیگر آن را نداشته باشی. پس از این لحظههای زیبا و دلپذیر بهرهبرداری کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیر و شر چون جمله زینجا میرود
نوحهٔ دیوانه زیبا میرود
عمر بر اومید فردا میرود
غافلانه سوی غوغا میرود
روزگار خویش را امروز دان
بنگرش تا در چه سودا میرود
گه به کیسه گه به کاسه عمر رفت
[...]
سروبالایی به صحرا میرود
رفتنش بین تا چه زیبا میرود
تا کدامین باغ از او خرمترست
کاو به رامش کردن آنجا میرود
میرود در راه و در اجزای خاک
[...]
سرو سیمینم به تنها میرود
چون به تنها سوی صحرا میرود
سرو نازا بر دو چشم ما نشین
نیست پنهان زآنکه هرجا میرود
دل ببرد و قصد جانم میکند
[...]
سوی باغ آن سروبالا میرود
باز کار فتنه بالا میرود
جان من، هرگه که جایی میروی
عاشقان را دل به صد جا میرود
چون دلم خون میکنی بشتاب از آنک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.