معذورم اگر ورزم سودای چنین یاری
ای چشم ملامتگر بنگر به رخش باری
خامی که بدین صورت در کار نمیآید
او را نتوان گفتن جز صورت دیواری
گرد شکرت گردم کز وی مگسی رانم
انصاف نمیدانم شیرینتر از این کاری
در عهد لبت شاید کز بهر شکر آید
از مصر بدین جانب هر روز خریداری
زان روز همیترسم کز خانه برون آیی
صد فتنه پدید آید بر هر سر بازاری
چشم تو همیریزد خون دل ما لیکن
در شهر نمیگردد از بیم تو عیاری
در کوی تو یک ساعت از شب نتوان خفتن
کز هر طرفی آید فریاد گرفتاری
زین عاشق سرگردان از کبر مگردان سر
کز کالبد خاکی جان را نبود عاری
یک عشوه شیرین است امید همام از تو
چون یار خودت خوانم یک بار بگو آری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: اشعار به بیان اندوه و دلتنگی شاعری میپردازد که با عشق و ناز معشوق خود مواجه است. شاعر از ناتوانی در جلب توجه معشوق سخن میگوید و احساس میکند که زیبایی و ویژگیهای معشوقش نهتنها او را مجذوب کرده، بلکه در عین حال دلی از او میگیرد. او به ترس و تردید خود در برابر حضور معشوق اشاره میکند و میگوید که هر لحظه ممکن است بلایایی بر سرش آید. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که با یک اشاره محبتآمیز او را به امید بازگرداند.
هوش مصنوعی: من معذورم اگر به خاطر عشق به چنین یاری، درگیر شدم؛ زیرا نگاه خیره و انتقادآمیز تو به من گواهی میدهد بر این احساسات.
هوش مصنوعی: خام بودن کسی که به این شکل عمل میکند، او را نمیتوان جز یک دیوار نامید.
هوش مصنوعی: من به دور شیرینی تو میچرخم و نمیتوانم به خودم بیانصافی کنم که این کار از این شیرینتر باشد.
هوش مصنوعی: در زمانهای که لبانت شیرینتر از شکرند، ممکن است هر روز از مصر کالاهایی برای تأمین نیازهایت به این سو بیاید.
هوش مصنوعی: از آن روز میترسم که تو از خانه بیرون بیایی، زیرا در آن صورت مشکلات و آشوبهای زیادی در هر گوشهای به وجود خواهد آمد.
هوش مصنوعی: چشم تو درد و رنج دل ما را به نمایش میگذارد، اما در این شهر از ترس تو، کسی شجاعت نمیکند که حرکتی کند.
هوش مصنوعی: در خیابانهای تو نمیتوان حتی برای یک ساعت در شب خوابید، زیرا از هر سوی فریادهای گرفتاری و درد میآید.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع میپردازد که نباید به عشق و محبت و عشقورزی افراد عاشق با نگاه تکبر و غرور بنگریم. زیرا این افراد حتی اگر در دنیای خاکی و مادی گرفتار باشند، روح و جانشان از عشق و محبت عاری نیست و در واقع به آن وابستهاند. عشق و روح انسان کمالی فراتر از جسم و دنیای مادی دارد.
هوش مصنوعی: امید به تو مانند یک جاذبه شیرین است. میخواهم یک بار به من بگویی بله، همانطور که یار خودت را خطاب میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواهم که بدانم من جانا که چه خوداری
تا از چه برآشوبی، یا از چه بیازاری
گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر
صد کینه به دل گیری، صد اشک فروباری
بدخو نبدی چونین، بدخوت که کرد آخر
[...]
ای جُسته جفاکاری جَسته ز وفاداری
بنمای وفاداری بگذار جفاکاری
آشفتهام از عشقت بیهوده چرا شیبی
آزردهام از هجرت بیهوده چه آزاری
سیماست مرا در جسم از حسرت و غم خوردن
[...]
شاهی که بدو نازد شاهی به جهانداری
خواهند به نور از وی اجرام فلک یاری
فرخنده (منوچهر) آن کش دهر برد فرمان
دارد صفت یزدان در قصد نکوکاری
بدخواه ورا خویشی با محنت و درویشی
[...]
ترسا بچهای شنگی زین نادره دلداری
زین خوش نمکی شوخی، زین طرفه جگرخواری
از پستهٔ خندانش هرجا که شکر ریزی
در چاه زنخدانش هر جا که نگونساری
از هر سخن تلخش ره یافته بی دینی
[...]
افتاد دل و جانم در فتنه طراری
سنگینک جنگینک سر بسته چو بیماری
آید سوی بیخوابی خواهد ز درش آبی
آب چه که میخواهد تا درفکند ناری
گوید که به اجرت ده این خانه مرا چندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.