دل چه باشد کز برای یار ازان نتوان گذشت
یار اگر اینست، بالله می توان از جان گذشت
از خیال آن قد رعنا گذشتن مشکلست
راست میگویم، بلی، از راستی نتوان گذشت
جز بروز وصل عمر و زندگی حیفست حیف
حیف از آن عمری که بر من در شب هجران گذشت
یار بگذشت، از همه خندان و از من خشمناک
عمر بر من مشکل و بر دیگران آسان گذشت
چون گذشت از دل خدنگش، گو: بیا، تیر اجل
هر چه آید بگذرد، چون هر چه آمد آن گذشت
پیش ازین گر جام عشرت داشتم، حالا چه سود؟
از فلک دور دگر خواهم، که آن دوران گذشت
خلق گویندم: هلالی، درد خود را چاره کن
کی توانم چاره دردی که از درمان گذشت؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و غم ناشی از جدایی میپردازد. شاعر از دشواریهای عشق و گذشت زمان صحبت میکند و میگوید که برای یار میتوان از جان گذشت. او به یاد خاطرات شیرین قبل از جدایی میافتد و حسرت ایامی را میکشد که در کنار یار بوده است. شاعر بیان میکند که زندگی بر او دشوار و بر دیگران آسان میگذرد و درد جدایی او را عذاب میدهد. در نهایت، او به نکتهای تلخ اشاره میکند که درمان این درد غیرممکن است و او نمیتواند چارهای برای آن بیابد.
هوش مصنوعی: دل چه ارزشی دارد زمانی که برای محبوب نمیتوان از آن گذشت؟ اگر محبوب واقعا این گونه است، به خدا قسم میتوان از جان نیز گذشت.
هوش مصنوعی: عبارت به این مفهوم است که تصور کردن محبوبی با قد بلند و زیبا، کار آسانی نیست و این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت. در واقع، هیچ چیز نمیتواند مانع از درک حقیقت شود.
هوش مصنوعی: زندگی و وصال معشوق ارزشمند است و هر لحظهای که بدون او سپری شود، هدر رفته به حساب میآید. این عمر من در دوری و جدایی از او، بسیار افسوسبرانگیز و مشهود است.
هوش مصنوعی: دوست از کنار من گذشت، در حالی که شاد و خندان بود، اما من غمگین و ناراحت بودم. زندگی برای من دشوار گذشت، در حالی که برای دیگران ساده و راحت بود.
هوش مصنوعی: وقتی از دل نخل بلندش گذشت، بگو که بیا، تیر مرگ هر چه بیفتد، رد میشود و مثل هرچه که آمد، آن نیز خواهد گذشت.
هوش مصنوعی: قبل از این، اگر لحظات خوشی را تجربه کرده بودم، الان هیچ سودی ندارد. اکنون میخواهم از دور خودم را از دنیا دور کنم، چون آن روزها دیگر سپری شدهاند.
هوش مصنوعی: مردم به من میگویند: هلالی، برای دردت راهحلی پیدا کن. اما من چگونه میتوانم به دردی پاسخ دهم که حتی درمانش فرسنگها دورتر است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبحدم ذوقی ندارد بی تو در بستان گذشت
درد دل دارم ز تو نتوانم از درمان گذشت
هیچ مشکلتر ز هجر جان گداز یار نیست
چون بگویم شدّت هجران من آسان گذشت
راستی سرویست قدّش در سرابستان جان
[...]
می توان از گلشن فردوس دست افشان گذشت
از تماشای بناگوش بتان نتوان گذشت
یک سر مو بر تنم بی پیچ و تاب عشق نیست
تا کدامین آتشین جولان ازین میدان گذشت
خاکمال خجلت همکار خوردن مشکل است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.