گنجور

 
هلالی جغتایی

ای سر زلف تو کمند حیات

نیست ز قید تو امید نجات

آب حیاتی تو و خط بر لبت

سبزه تر بر لب آب حیات

شور من از خنده شیرین تست

ریش دلم را نمکست این نبات

خاطر عاشق ز جهان فارغست

مست ندارد خبر از کاینات

تازه براتیست خط سبز تو

به ز شب قدر بود این برات

داد هلالی بوفای تو جان

جان دگر یافت ولی از وفات

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

ای که ملک طوطی آن قندهات

کوزه‌گرم کوزه کنم از نبات

لیک فقیرم تو ز یاقوت خویش

وقت زکاتست مرا ده زکات

سابق خیری تو و خاصه کنون

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
نسیمی

گوهر او مشرق خورشید ذات

عنصر او مطلع نور و صفات

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه