چو ترک من هوس مجلس شراب کند
هزار عاشق دل خسته را کباب کند
خراب چون نشوم از کرشمهای کسی
که در کرشمه اول جهان خراب کند؟
شدم ز حسرت او در نقاب خاک و هنوز
بخاک من چو رسد روی در نقاب کند
چه طالعست که ناگاه بر سرم روزی
اگر فرشته رحمت رسد عذاب کند؟
تپیدن دل من روز هجر دانی چیست؟
برای دیدن روی تو اضطراب کند
ز خواب چشم گشایی و فتنه انگیزی
تو آفتی، نگذاری که فتنه خواب کند
نمود وعده دیدار و دیدمش در خواب
نگویمش، که مبادا بآن حساب کند
چو سایه روی هلالی بخاک یکسان باد
اگر ز سایه تو رو بآفتاب کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات به احساس عاشقانه و درد جدایی از معشوق پرداخته است. شاعر با زبان شاعرانه و استعارههای زیبا، عشق و حسرت خود را بیان میکند. او به دردی اشاره دارد که از فراق معشوق میکشد و تمامی حسرتها و زخمهای درونیاش را تجسم میکند. همچنین اشارهای به توهمات و خوابها دارد که در آنها معشوق را میبیند، ولی از بیداری و واقعیت میترسد. در کل، شعر احساس شدید و عمیق عشق و جدایی را در قالبی پیچیده و پر رمز و راز به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی معشوق من به یاد میافتد که در مجلس شراب حاضر شود، دل هزار عاشق خسته را به درد میآورد و میسوزاند.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است من خراب و ویران نشوم، هنگامی که کسی با زیباییها و ترفندهایش میتواند در همان ابتدا تمام جهان را به ویرانی بکشد؟
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوی او به زیر خاک رفتهام و هنوز وقتی او به خاک من میرسد، چهرهاش از زیر خاک بیرون میآید.
هوش مصنوعی: چه سرنوشت عجیبی دارم که اگر روزی فرشته رحمت بر من ظاهر شود، باز هم دچار عذاب و سختی میشوم!
هوش مصنوعی: دل من در روزهای جدایی چه حالتی دارد؟ میخواهد برای دیدن چهره تو، به شدت نگران و مضطرب باشد.
هوش مصنوعی: از خواب بیدار میشوی و با شور و هیجان خود، آفتی به وجود میآوری که اجازه نمیدهد دیگران در آرامش خفته و بیخبر باشند.
هوش مصنوعی: در خواب وعده دیدار را دیدم و او را ملاقات کردم، اما نمیخواهم به او بگویم، چون ممکن است این را به حساب بیاورد.
هوش مصنوعی: هرگاه سایهای بر هلالی بیفتد، اگر باد آن سایه را به سمت آفتاب ببرد، دیگر بر زمین نخواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد
نیازِ نیمْشبی دفعِ صد بلا بِکُنَد
عِتابِ یارِ پریچهره عاشقانه بکَش
که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکُند
ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند
[...]
چو ترک سرکش من پای در رکاب کند
کرشمه بر مه و جولان بر آفتاب کند
فراز خانه زین جا نکرده گرم هنوز
هزار خانه صبر و خرد خراب کند
چگونه لذت تیغش چشم که در دم قتل
[...]
گلی که شرح غمم پیش او صبا بکند
خوشست یک بیکش گر چو من ادا بکند
ز غمزه تو نیاید طریق دلجویی
جز اینکه قصد دل زار مبتلا بکند
به تندخویی آن مست بین که زاید تیغ
[...]
سفیده دم که صبا بوی مشگ ناب کند
شمیم گل دل ریش مرا خراب کند
چگونه دل نکشد سوی گلستان امروز
که غنچه خمیه زند سنبلش طناب کند
بباغ فاخته کوکو زند همی یعنی
[...]
گرم ز لطف سیه روز خود خطاب کند
سیاه روزی من کار آفتاب کند
در آب و خاکم نسرشته اند بیمهری
ز رحم آتش من گریه بر کباب کند
رود بسوی کمر طره ات بسر هر دم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.