گذشتم به شب زنده داری سحر
ز صحرانشینان آن بوم و بر
چو مجنون در آن دشت تنها نشین
در اطراف او بود روشن، زمین
شب تار ازو لیلهٔ القدر بود
فروزانتر از پرتو بدر بود
زهر جانبش تا دو صد گام ره
تو گفتی که افتاده پرتو ز مَه
در آن روشنی چون گرفتم قرار
تفحص نمودم، یمین و یسار
شرار درخشان به سرمنزلش
ندیدم بغیر از چراغ دلش
برآوردم آنگاه مصحف ز جیب
بخواندم به امداد آن نور غیب
تعجب کنان گفتم ای حق پرست
چه سان آمدت این کرامت به دست؟
بخندید و گفت ای سراپا شعور
من از ظلمتم در عجب، تو ز نور
جهان جمله انوار ذات خداست
تو را از فروغی تعجب چراست؟
من اهل کرامت نیم ای شفیق
نه سلطان بسطامیم نه شقیق
دودانگی به مزدوری اندوختم
به خاک کسی شمعی افروختم
از آن شب، شب تیرهام روز شد
چراغ دلم، محفل افروز شد
حزین، از شبت تیرگی دور باد
دلت زنده، خاکت پر از نور باد
به بالین دل، شمع داغی ببر
زیارتگهی را چراغی ببر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربهی شبزندهداری و سحرگاه خود سخن میگوید. او به تنهایی در دشت نشسته و در اطرافش نورانی است، بهطوریکه شب تاریش به شب قدر تبدیل شده است. او با تعجب به جستجوی حقیقت میپردازد و تنها چراغی که میبیند، چراغ دلش است. در این حین، مصحف را از جیب خود بیرون میآورد و به کمک نور غیبی به خواندن میپردازد. حقپرست از خداوند میخواهد که کرامت را چگونه به دست آورده است. خداوند پاسخ میدهد که دنیا پر از انوار ذات اوست و این حیرت از فروغ است. شاعر به بیان این نکته میپردازد که او اهل کرامت نیست و تنها در تلاش برای روشن نگهداشتن دل و روح خود است. در انتهای شعر، شاعر آرزوی نور و روشنی برای دلی پر از عشق و معنویت دارد.
هوش مصنوعی: در ساعات اولیه صبح، وقتی که دیگران هنوز در خواب بودند، به دوردستها و خطههای سرسبز آن دیار گذر کردم.
هوش مصنوعی: مثل مجنون که در دشت تنها نشسته است، زمین در اطرافش روشن و پر نور است.
هوش مصنوعی: شب تار، شب قدر را مینمایاند که از نور ماه هم روشنتر است.
هوش مصنوعی: از سمت او تا دو صد قدم، نوری پخش شده است که گویی پرتوی از ماه بر زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: در آن روشنی، وقتی آرامش پیدا کردم، شروع به بررسی و جستوجو در اطراف کردم.
هوش مصنوعی: من هیچ درخششی را در راه رسیدن به مقصد نیافتم، جز نور دل او.
هوش مصنوعی: من مصحف را از جیبم بیرون آوردم و به یاری آن نور پنهان شروع به خواندن کردم.
هوش مصنوعی: با شگفتی از او پرسیدم، ای پرستنده حق، چگونه این مقام و بخشش به دست تو رسید؟
هوش مصنوعی: او با لبخند گفت: من از تاریکی و ظلمت خود در شگفتم، تو که پر از نور هستی.
هوش مصنوعی: تمامی جهان نور و روشنی وجود خداوند است، پس چرا از یک پرتو آن حیران شدهای؟
هوش مصنوعی: من فردی با کرامت نیستم، ای مهربان، نه مانند سلطان بسطام هستم و نه شقیق.
هوش مصنوعی: من به خاطر دیگران، خود را در زحمت و سختی قرار دادم و در زیر سایه کسی، نور امیدی را روشن کردم.
هوش مصنوعی: از آن شب تاریک، زندگیام روشن شد و چراغ دلم روشنایی بخش محفلهای من گشت.
هوش مصنوعی: ای حزین، امیدوارم شب تاریکت دور شود و دلت همیشه زنده و شاداب باشد، خاکت هم پر از نور و روشنایی گردد.
هوش مصنوعی: شمعی داغ و روشن را به کنار دل بیاور و چراغی برای زیارتگاه عشق به همراه داشته باش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.