گنجور

 
حزین لاهیجی

بی تو چسان به سر برد جان امیدوار من؟

ای بت دلفریب من، صبر من و قرار من

گوهر شاهوار من، مایه افتخار من

باغ من و بهار من، راحت روزگار من

جان من و جهان من، امن من و امان من

عین من و عیان من، سرّ من، آشکار من

زهر غم تو در جهان نوش و نشاط خستگان

تلخ تو در مذاق جان باده ی خوشگوار من

دل ز خم و سبوی تو، مست به های و هوی تو

مقصد دیده روی تو عشق تو اختیار من

سرور سرفراز من، مایهٔ سوز و ساز من

دلبر و دلنواز من، مونس و غمگسار من

دلبر بی نظیر من، مهر تو در ضمیر من

لطف تو دستگیر من، خواریت اعتبار من

دل به هوای روی تو، رفته به جستجوی تو

مانده در آرزوی تو، دیدهٔ اشکبار من

دوش که شمع سان تنم مایهٔ اشک و آه بود

آمد وکرد پرسشم، هوش ربا نگار من

گفت چگونه ای بگو، در غم من حزین من؟

بیکس من غریب من، خستهٔ سوگوار من

گفتم اگر وفا کنی، هست در انتظار تو

سینهٔ داغدار من، خاطر بی قرار من

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سراج قمری

ای به دو چشم نرگسین آفت روزگار من

طرهٔ بی‌قرار تو برده ز من قرار من

گرچه خمار وصل تو گشت ملازم سرم

هم به شراب لعل تو، دفع شود خمار من

ای یمنی ستاره بر آرزوی مه رخت

[...]

مولانا

باز نگار می کشد چون شتران مهار من

یارکشی است کار او بارکشی است کار من

پیش رو قطارها کرد مرا و می کشد

آن شتران مست را جمله در این قطار من

اشتر مست او منم خارپرست او منم

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار من

یار گر اوست، کی شود توبه و زهد یار من؟

باده هجر خوردنم، رنج خمار در تنم

جز ز حلاوت لبش نشکند این خمار من

ای چو تویی نخاسته پهلوی من نشین دمی

[...]

نسیمی

گل ز خجالت آب شد پیش رخ نگار من

سرخ برآمد از حیا لاله ز شرم یار من

مست جمال خود کند عالم امر و خلق را

برقع اگر برافکند ساقی گلعذار من

مست شراب آرزو، کی رهد از خمار غم؟

[...]

قاسم انوار

ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من

صد پی اگر جفا کند، صدق و صفاست کار من

خسرو بی نظیر من، حاکم من، امیر من

دلبر ناگزیر من، باغ من و بهار من

نور من و سرور من، حاضر من، حضور من

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه