گنجور

 
حزین لاهیجی

باید از نالهءجانکاه عصا دارد پیش

بس که دشوار برآید، نفس از سینهٔ ریش

بلبل از آتش گل سوزد و پروانه ز شمع

همه سوزند ز بیگانه، من از آتش خویش

آنگه ارباب نظر، دیده‌ورت می‌دانند

که به عبرت نگری هر چه تو را آید پیش

آمد آن شوخ به سیر چمن و نرگس مست

جلوهٔ قامت او دید و سرافکند به پیش

فکر آخر شدن دور قدح کشت مرا

ورنه از گردش افلاک ندارم تشویش

راز پوشیدهٔ دل‌ها همگی گردد فاش

کاو کاو مژه ات بس که نماید تفتیش

دل چه سان جمع کنم در غم دلدار حزین؟

من که در هر بن مو می‌خلد از هجرم نیش

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کسایی

تا تو آن خیش ببستی به سر اندر، پسرا

بر دلم گشت فزون از عدد ریشه‌ش ریش

ماهرویا، به سر خویش، تو آن خیش مبند

نشنیدی که کند ماه تبه جامهٔ خیش ؟

منوچهری

رزبان تاختنی کرد به شهر از رز خویش

در رز بست به زنجیر و به قفل از پس و پیش

بود یک هفته به نزدیکی بیگانه و خویش

ز آرزوی بچهٔ رز، دل او خسته و ریش

امیر معزی

این منم یافته مقصود و مراد دل خویش

با حوادث شده بیگانه و با دولت خویش

وین منم دیده و دل کرده پس از چندین سال

روشن و شاد به دیدار ولی‌نعمت خویش

صدر اسلام عمادالدین‌ْ بوبکر که هست

[...]

سعدی

گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع خویش

کاین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش

عمرها بوده‌ام اندر طلبت چاره کنان

سال‌ها گشته‌ام از دست تو دستان اندیش

پایم امروز فرورفت به گنجینه کام

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
همام تبریزی

اشتیاقی به مرادی نفروشد درویش

ور بود تشنه جگر چشمهٔ حیوان در پیش

لذت آب ز سیراب نباید پرسید

این سخن خوش بود از تشنه جیحون اندیش

ذوق آن حال کسی راست که از نوش وصال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از همام تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه