دل در خم زلف او سودای دگر دارد
با سلسله دیوانه غوغای دگر دارد
با جذبهٔ مشتاقی، باشد دو جهان گامی
در دامن دل عاشق، صحرای دگر دارد
صحرای طلب دارد، در هر قدمی طوری
هر سنگ درین وادی موسای دگر دارد
گر عشق نهان بازد با خود عجبی نبود
در پردهٔ دل مجنون، لیلای دگر دارد
افلاک نگهبان عشق تو نمی باشد
این بادهٔ زورآور مینای دگر دارد
در مجلس ما یک کس هشیار نمی گردد
در جام مگر ساقی صهبای دگر دارد؟
پیداست حزین ما از دلق می آلودش
کاین رند خراباتی، تقوای دگر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به عشق و جذابیتهای آن اشاره میکند. دل او به خاطر زیباییهای زلف معشوق به سرگردانی افتاده و در پی عشق جدیدی است. او توصیف میکند که در هر قدم، عشق و طلب او مانند صحرایی بزرگ و وسیع است که در آن هر سنگی داستانی دارد. عشق، در دل عاشق، به صورت پنهانی نهفته است و دل مجنونانه همچنان به عشق میتازد. شاعر بیان میکند که قدرت عشق فراتر از مرزهای آسمانهاست و در مجالس عشق، هیچ کس به هوش نیست مگر با نوشیدن می. در نهایت، او از حال و وضعیت خود به عنوان یک رند خراباتی سخن میگوید که تقوای مذهبی دیگر دارد، در حالی که در دنیای عشق غرق شده است.
هوش مصنوعی: دل من در پیچ و تاب زلف او آرزوی دیگری دارد و با رشتههای عشق، جنجال و شور و هیجان دیگری را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: با شور و شوقی که در دل عاشق وجود دارد، دو جهان را در آغوش میگیرد و این دل عاشق به دنیایی دیگر سفر میکند.
هوش مصنوعی: در بیابان جستجوی حقیقت، هر قدمی که برداشته میشود، سنگی وجود دارد که مانند موسی، به نوعی دیگر به هدایت قدمگذاران میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر عشق به طور پنهانی با من باشد، تعجبی ندارد که در دل مجنون، لیلای دیگری وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: عشق تو تحت حفاظت آسمانها نیست؛ این نوشیدنی قوی خاصیت دیگری دارد.
هوش مصنوعی: در جمع ما هیچکس بیدار و هوشیار نمیشود، مگر اینکه ساقی نوع متفاوتی از شراب را برای او بیاورد.
هوش مصنوعی: مشخص است که ما از وضعیت اندوهبار او آگاهیم و دلیل آن این است که این فرد خوشگذران و شرابنوش، نوع دیگری از پرهیزکاری را دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز جمال تو سیمای دگر دارد
امروز لب نوشت حلوای دگر دارد
امروز گل لعلت از شاخ دگر رستست
امروز قد سروت بالای دگر دارد
امروز خود آن ماهت در چرخ نمیگنجد
[...]
روی تو بهر شیوه شیدای دگر دارد
زلف تو بهر تاری سودای دگر دارد
آن غمزه بهر تاری خون دگری ریزد
لعل تو بهر عشوه احیای دگر دارد
در هر خم گیسویت دیوانه دل دربند
[...]
هر ذره ازو در سر سودای دگر دارد
هر قطره ازودردل دریای دگردارد
از مصحف روی او دارد سبقی هر کس
در هر نظر آن عارض سیمای دگر دارد
در سایه هر خاری زین وادی بی پایان
[...]
هر دم سر پر شورم سودای دگر دارد
آهوی جنون من صحرای دگر دارد
طوفان محیط عشق با دل چه تواند کرد
این قطره خون در سر دریای دگر دارد
ای خواجه سوداگر سودا ببرم از سر
[...]
امشب دل دیوانه غوغای دگر دارد
کان دلبر هر جائی رخ جای دگر دارد
نی راست نوائی نو کافزوده بسر شورم
با نائی بزم عشق خود نای دگر دارد
عاشق بملامت ماند عاقل بسلامت رفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.