عشق اگر یار شود، سود و زیان این همه نیست
سر جانانه سلامت، غم جان اینهمه نیست
بی محبّت به جوی خرمن ما نستانند
حاصل علم و عمل در دو جهان این همه نیست
ای که مستغرق اندیشهٔ بحری و سراب
یکدم از خویش برآ، کون و مکان اینهمه نیست
چه شد از توبه اگر دامن خشکی دارم
پیش ابرکرم پیر مغان اینهمه نیست
منّت است این که شکسته ست کمر مردان را
ورنه برداشتن کوه گران اینهمه نیست
به یکی جرعهٔ می تاج و نگین می بخشم
پیش بی پا و سران نام و نشان اینهمه نیست
جلوهٔ کاغذ آتش زده دارد جگرم
داغ حسرت به دل لاله ستان این همه نیست
رشتهٔ الفت ما و تو بود زود گسل
فرصت صحبت مهتاب و کتان این همه نیست
حسرت از دیدهٔ حیرت زدهٔ خود دارم
چشم آیینه به رویت نگران اینهمه نیست
تا کی از اشک کنم گونهٔ کاهی گلرنگ
باده در ساغر خونین جگران این همه نیست
ساقیا پا به رکاب است چمن، باده بیار
تکیه بر عهد جهان گذران این همه نیست
آفرین بر قلم فیض رسان تو حزین
رگ ابری به چمن ژاله فشان اینهمه نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان مفاهیم عمیق عشق، محبت و اندیشه میپردازد. او با تأکید بر ارزشهای معنوی و عاطفی، نشان میدهد که عشق حقیقی و محبت فراتر از سود و زیانهای مادی است. او به پیوند عاطفی بین انسانها اشاره میکند و تأکید میکند که بیمحبتی به زندگی و علم نیز آسیب میزند. با اشاره به زیباییهای عشق و دوستی، شاعر به ضرورت تجربه محنتها و لذتها در روابط انسانی میپردازد و یادآور میشود که این تجارب از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردارند. در نهایت، او به شوق و انتظار برای وصال معشوق اشاره کرده و به زیبایی و جذابیت زندگی مینگرد.
هوش مصنوعی: اگر عشق به محبوب تحقق یابد، دیگر به این همه سود و زیان اهمیت ندارد. تمام درد و غم های زندگی در برابر سلامتی و آرامش جانِ محبوب معنای زیادی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر به محبت و عشق توجه نشود، هیچ کس نمیتواند از ثمره تلاش و علم ما بهرهبرداری کند. در حقیقت، دستاوردهای علمی و عملی در این دنیا و آن دنیا بدون محبت ارزشی نخواهند داشت.
هوش مصنوعی: ای کسی که در فکر و خیال خود غرق شدهای، لحظهای از خودت بیرون بیا و ببین که جهان و موجودات آن، همه به معنا و هستی واقعی یکسان نیستند.
هوش مصنوعی: اگرچه از توبه و پشیمانی حرفی زدهام، اما من هنوز کمال و رحمت را پیش کسی که سالهاست در این مسیر است، پیدا نکردهام و همهی این اصلاحات و کوششهایم به چشم نمیآید.
هوش مصنوعی: این یک لطف و نعمت است که کمر مردان را شکسته است، زیرا برداشتن کوههای سنگین به همین سادگی نیست.
هوش مصنوعی: من به یک جرعه شراب، تاج و جواهر بخشیدم، زیرا در برابر کسانی که بدون نام و نشانی هستند، این همه چیز اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: دل من مانند کاغذ سوخته است و حسرت به دل دارم، مانند لالههایی که در فصل گل بودن، اما این همه ناراحتی که دارم، کافی نیست.
هوش مصنوعی: بند محبت و دوستی ما زودتر از آنچه انتظار میرفت قطع شد. زمان صحبت در مورد زیبایی شب و دلانگیزی زندگی اینقدر کوتاه و محدود بود که نمیتواند همهی احساسات ما را در بر بگیرد.
هوش مصنوعی: من به خاطر حیرت و شگفتی که در چشمانم وجود دارد، حسرت میخورم؛ چرا که چشم آیینهام به تو نگاه میکند و نگران این همه ماجراها نیست.
هوش مصنوعی: تا کی باید از غم و اندوه، چهرهام مثل گل زرد و پژمرده شود؟ در حالی که شراب خوشمزهای در جام خونی وجود دارد، چرا باید این همه رنج را تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: ای ساقی، چمن آماده و سرسبز است، بیا شراب بیاور. به یاد داشته باش که این زندگی دنیوی و این همه زیبایی که میبینیم، همیشگی نیست.
هوش مصنوعی: به تو که چشمانت مانند باران درختان را سیراب میکند، درود میفرستم. تو باعث پیوند زیباییهای زندگی و طراوت طبیعتی، که بدون تو این همه جاذبه و شور و شوق نداشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاصلِ کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسبابِ جهان این همه نیست
از دل و جان شرفِ صحبتِ جانان غرض است
غرض این است، وگرنه دل و جان این همه نیست
مِنَّتِ سِدره و طوبی ز پیِ سایه مکش
[...]
ملک آفاق به جز دیر مغان این همه نیست
مایه عیش به جز رطل گران این همه نیست
واعظا این همه از باغ جنان قصه مگوی
که من و کوی کسی باغ جنان این همه نیست
دوش گفتست ز بس نعره و آشوبم باز
[...]
ترک جان در ره آن سرو روان این همه نیست
عشق اگر نرخ نهد قیمت جان این همه نیست
جزو قیمت نی ام اما به قناعت شادم
کان چه محصول زمین است و زیان این همه نیست
باغبان را مگر از عشوه ی گل دل بگرفت
[...]
مهلت دور سبکسیر جهان اینهمه نیست
توشه بردار و روان شو که زمان اینهمه نیست
مرگ در چشم سبک عقل، شکوهی دارد
پیش ارباب دل این رطل گران اینهمه نیست
مشکل از خاک سر کوی تو برخاستن است
[...]
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
دانشاندوز که اسباب جهان این همه نیست
علت غائی دل دوستی آل نبی است
همه اینست وگرنه دل و جان این همه نیست
از بهشت و لب جو صحبت ایشان غرض است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.