هیچ
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش...
هیچ در ۹ ماه قبل، دوشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - آغاز داستان:
داستان لیلی و مجنون از بابلیان باستان هست که عرب ها گونهای دگر آن را گفتند و در طول تاریخ تغییر هایی داشته
هیچ در ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۴ - کارگر و کارفرما:
نخواهم چون شراب کس به خواری
خورَم با جان و دل خون جگر را...
هیچ در ۱ سال قبل، شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۹ در پاسخ به شہزاد احمد دربارهٔ عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۶ - آه مردم:
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فَعَل
یک هجا کمه
چند جایی جستجو کردم همشون همین نیمبیت رو نوشته بودن!!
هیچ در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶١۴:
اسب تازی شده مجروح به زیرِ پالان
طوق زرّین همه در گردنِ خر میبینم...🥀
هیچ در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰:
افسوس و صد افسوس که چنین شعر زیبایی مورد استقبال هیچیک از اهالی یا دوستداران موسیقی و ادبیات قرار نگرفت...
هیچ در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۴۲ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۱:
پس از انقلاب مشروطه، هیچ منظومهای به شهرت و محبوبیت عارفنامه نرسیده بود. پیش از آنکه به چاپ برسد، بیشاز هزار نسخهٔ خطی از روی آن برداشته شده بود.
دیوانی که بنده از ایرج میرزا دارم چاپ اوایل دههٔ پنجاه هست و اینطور که گردآورندهٔ این کتاب توضیح داده، حتی تا آن زمان هم عارف نامه از شهرت بالایی برخوردار بوده است.
دکتر محمد جعفر محجوب راجع به عارفنامه چنین مینویسد: این منظومه معروف ترین اثر ایرج میرزاست. دربارهٔ علت سرودن آن روایت های گوناگونی که همه به یک نتیجه <<رنجش شاعر از عارف قزوینی و اقدام او به سرودن این منظومه>> منتهی میشود درافواه وجود دارد.
ایرج به علت سوابقی که در تهران با عارف داشته منتظر بوده است که عارف در سفر مشهد به منزل او وارد شود. اما عارف که چندان معاشرتی نبود و اخلاقی خاص داشت به مرکز ژاندارمری در "باغ خونی" میرود و در آنجا منزل میکند. ایرج ناچار به عزم دیدار او بیرون میآید و سراغ عارف را میگیرد. بدو میگویند عارف مشغول سرپرستی آرایش تالاری است که باید در آن کنسرت دهد. ایرج بدانجا روی مینهد و چون عارف را میبیند، آغوش میگشاید و به سوی او میرود تا او را در برگیرد و چنان که رسم دوستان از راه رسیده است ببوسد. اما عارف که ظاهراً بر اثر گرفتاریهای مربوط به آرایش صحنه خُلق خوشی نداشته است، با او به سردی برخورد میکند و به اظهار محبت ایرج چنان جواب میدهد که گویی وی را از خود رانده است!
ایرج از این رفتار عارف میرنجد و به منزل باز میگردد و نخست در نظر داشته است که مثنویای کوتاهتر از آنچه در دست است در هجو وی بسراید.
ظاهرا عارف نیز از رفتار خود پشیمان میشود و روز های بعد، از ایرج وقت ملاقات میخواهد؛ اما دیگر دیر شده و ایرج تصمیم خود را گرفته بود...
چنان که از مطالعهٔ عارفنامه نیز میتوان دریافت، این منظومه یکجا و در مدتی کوتاه سروده نشده و پیداست که شاعر قسمتهایی از آن را بعد بدان افزوده است. شاعر هر هفته قسمتی از این منظومه را میسرود و در محافل ادبی مشهد برای یاران ادب دوست و شعر شناس خود میخواند و نسخهای از آن نیز به تهران فرستاد( یا دوستان وی میفرستادند) و در نتیجه این منظومه پیشاز پایان یافتن در بین اهل فضل و ادب شهرت و توفیق فراوان یافت و دوستان ایرج او را به تکمیل آن تشویق کردند و شاعر در نتیجهٔ همین ترغیبها اندک اندک حکایتها و مطالب مختلف سیاسی، انتقادی و اجتماعی را بدان افزود و "عارف نامه" به صورت فعلی درآمد.