گنجور

حاشیه‌گذاری‌های امیر سالار

امیر سالار

ژرف اندیش و نو نگر


امیر سالار در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

از دست اندرکاران این نرم‌افزار عظیم و ارزشمند تقاضا دارم که حاشیه نویسی ها به ترتیب تاریخ درجشان و حتی المقدور با ذکر تاریخ درج مرتب گردند.

 

امیر سالار در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

کار نیکو کردن از پر کردن است
گنجور امروز چه زیبا شده است وقتی می‌بینم که تصاویر نسخ قدیمی هر شعر نیز به عنوان گالری تصاویر آذین شده است.
دو صد بدرود

 

امیر سالار در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

سلام و دوصد بدرود بر همه حافظ شناسان و علاقه مندان به اشعار این شاعر بلندمرتبه
بهتر است ما برداشت خود را بنگاریم نه خیال کنیم که رمز گشایی کرده ایم و تلاش کرده بکنیم که شعر را تفسیر کنیم.
به نظرم این گونه بیان مطلب بر شیوایی مطالبمان نخواهد افزود و بهتر است به جای برخورد اندیشه‌ها
گفتگوی زیبایی پدید بیاوریم.
چه برای آنانی که روزنامه وار حافظ می‌خوانند.

 

امیر سالار در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

بیت «در دایره قسمت ما نقطه ...» در یک نسخه چاپی این طور دیدم:
در دایره قسمت ما نقطه «پرگاریم»
«فرض» آن چه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی.
بیت یاد شده کاملاً مهندسی است و مناسبت هم دارد. زیرا در مصرع اول اشاره دارد به:
مکان هندسی جمیع نقاطی که از یک نقطه به نام «مرکز» به یک فاصله باشند.
در مصرع دوم نیز به اصول اثبات هندسی با واژگان «فرض» و «حکم» اشاره کرده است.

 

امیر سالار در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

سلام
و درود فراوان خدمت تمامی حافظ شناسان، حافظ دوستان و اهل ادب پارسی
چند اشتباه نوشتاری داشتم که بابت آن پوزش می‌طلبم.
آنجا که حافظ می‌گوید:
فغان کین لولیان شوخ شیرینکار شهر آشوب
به خیالم اشاره به «عالمان و نیز قدرتمندان» ای دارد که در آن زمان به خاطر منافع خودشان سعی در خوش خدمتی به تارتاران داشتند و شاید بخشی از این خوش خدمتی‌هایشان به قیمت خوار و خفیف شدن شیرازی‌های اصیل تمام شده باشد.
... شاید حاکم شیراز به خلیفه عباسی زمان خودش نامه‌ای هم زده باشد و از این باب باشد که حافظ از عقاید آن خلیفه عباسی آگاهی یافته باشد آن طور که به قلم دکتر دادور گرامی رفته است و بیان کرده است که خلیفه عباسی نیز اهمیتی به این کشور گشایی نشان نداده بوده که هیچ اجازه هم داده بوده...
ولی به خیالم، خلق و خوی حاکم، ثروتمندان و صاحب منصبان شیرازی به گونه‌ای بوده که خود اجازه باج خواهی تارتاران را صادر کرده...
و بعد گفته:
... چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را»
خوب مشخص است که از ناشکیبایی عده‌ای فاسد ممکن است چه بلایی بر سر یک شهر، آن هم شیراز (که نه فقط در آن زمان بلکه در این زمان هم از شهرهای زیبای ایران بوده و هست) آورده باشد بگونه‌ای که شهر چنان نا امن شود تا تارتاران هر چه با ارزش است نیست و نابود کنند (حتی با خود نبرند).
آری! جوانان امروز، پند پیر دانا را می‌شنوند. این زبان و ادبیات پارسی است که قدرتمند و نافذ است و در قلب و جان هر ایرانی می‌نشیند.

 

امیر سالار در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

سلام
و درود فراوان خدمت تمامی حافظ شناسان، حافظ شناسان و اهل ادب
این حاشیه نویسی بیش از هر چیز می‌تواند محل آگاهی دادن باشد و باعث گردآوری داشن‌ها شود و مقدمه‌ای برای ارتقاء ادراک همگانی.
عزیزان! چه سود از تفسیرهایی حافظ شناسانه‌ای که بیش از آنکه آگاهی ما را از شعر، اندیشه و زمانه‌ی حافظ بیشتر نماید تحمیل اندیشه‌های خودمان باشد.
بنظر من در دنیای امروز باید سعی نماییم وصف و حال زمان حافظ را از منظر جوانان امروز تطبیق دهیم و چیزی بگوییم که باعث ترقیب ایشان به شعر و ادب پارسی باشد.
اگر جوان امروزی سلحشوری بخواهد چرا باید آن را در «جنگهای ستاره‌ای» و «مأمریت غیر ممکن» و «هری پاتر» و مانند آن جستجو کند. آن جا که در قلب ماجراها و داستانهایشان، رد پای قصه گویی پارسی به سبک «هزار و یک شب» هویداست.
چه باک از اینکه بگوییم حافظ هم زیرکانه (رندانه) در شعر خود سلحشوری کرده است و بخوانیم:
اگر آن ترک، شیرازی بدست آرد، دل ماراست...
به خال هندویش، بخشم سمرقند و بخارا را
به مشابه این معنی که: حال که آن ترک (نه این ترک بلکه آن ترک: اشاره به دور کرده است) (نه «ترک شیراز»، شاید شیرازیهای امروز هم از کنایه‌ی ترک شیرازی خوششان نیاید به ویژه اینکه حافظ، خود نیز شیرازی بوده است) ‌به شیراز رسیده و قصد تصاحب آن را دارد، آن همه راه سخت را برای چه پیموده؟! برای کشور گشایی..هرگز هرگز! فقط بخاطر عرض ادب کردن نزد من بوده (احترام یک ترک تارتار به یک ایرانی).
به خاطر چنین خوش خدمتی‌اش که نشانه‌ی آن، خال هندویش (که منظور جای زخمی است (لکه ننگ) که در جنگ با هندوان بر پیشانیش نشسته و حافظ در شعر خود به سخره اش گرفته) بوده
حاضرم سمرقند و بخارا را (که در اصل تارتاران از آن جا، حمله به ایران را آغاز کرده بودند و مقر اصلیشان (مادری‌شان) بوده است) بدیشان ببخشم (که این نیز خود به نوعی به سخره گرفتن آن تارتاران بوده است).
از طرف دیگر در این شعر چهار گوشه ایران در یک بیت آورده شده است.
ترک --> شمال غرب (به ایجاز: آذربایجان)
سمرقند و بخارا --> شمال شرق
هند --> جنوب شرق
شیراز --> جنوب غرب
درود بر همه ایرانیان
بگذاریم خیالی هم که شده چنین باشد!

 

امیر سالار در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:

با سلام خدمت حافظ دوستان و حافظ شناسان
براستی آیا بیت:
«بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر // بار دگر روزگار چون شکر آید» در این غزل وجود نداشته است؟
ولی این بین را زیاد شنده ام. خواهشمند است این موضوع را گشایش نمایید
با سپاس

 

امیر سالار در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

جناب لطفی شاعر گرانقدر
سلام و درود فراوان
آیا شما تمایل دارید که اشعارتان در گنجور که خود یک گنجینه ادب فارسی است به اشتراک گذارید؟
همچنین شایسته می‌دانید در خصوص اشعارتان دیگران حاشیه نویسی نمایند؟

 

امیر سالار در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

سلام و دوصد بدرود بر همه حافظ شناسان و علاقه مندان به اشعار این شاعر بلندمرتبه
آنچه من نگاشتم همانطور که در مقدمه‌اش یاد کردم بیشتر تخیل پردازی و برداشت شخصی خودم بود نه تفسیر شعر حافظ و صد البته نشان وطن پرستی.
به خیال من، نه ... ترک شیراز ... و نه ... که ترکان خان یغما را...
بدیل از هموطنان آذری زبان خود نگرفتم چه ایشان را ترک ندانستم بلکه ایرانی می‌دانم
و به نظرم درست‌تر اینکه «ترک» در این شعر یک کلمه بیگانه می‌نموده نه «آشنا» آن طور که «حسن» خان آن را به یکی از خاندان امامان نسبت داده بود یا دیگران که آن را به یک زیبا رویی نسبت داده بودند.
در هر صورت من برداشت خودم را داشتم بهتر است شما نیز برداشت خود را بنگارید نه تفسیر شعر را که در این صورت به جای برخورد اندیشه‌ها
گفتگوی زیبایی پدید خواهد آمد.
سپاس از توجه‌ای که دارید و با پوزش از اشتباهات انشایی و املایی.

 

sunny dark_mode